رسول اسماعيلزاده
پيش از پرداختن به موضوع تاريخ قرآنپژوهي در ميان تركان، بايد به عنوان مقدمه پيرامون دو موضوع ـ خدمات متقابل تركان و اسلام و جايگاه زبان تركي مطالبي را بيان داشت:
پر واضح است، پس از گسترش اسلام و ملتهاي شرق اعم از فارس و ترك با اصلاحات عقيدتي، اخلاق و فرهنگي و قبول دين اسلام و گرويدن به پرستش خداي واحد توانستند در مدت زمان كوتاه خود را با اسلام و مسلمين همرنگ كنند و قدرت تازهاي كسب كرده و از هر حيث پيشرفت چشمگيري بدست آورند. قبل از گرويدن تركان به اسلام، قبايل ترك به صورت پراكنده زندگي ميكردهاند (1) به گفتة مورخين تركان قبل از اسلام توتمپرست و شامانيست بودند. گرچه اين نظريه در سالهاي اخير توسط تحليلگران و توركولوژيستهاي معاصر مثل ابراهيم فقس اوغلو مورد انتقاد و درستي آن مورد ترديد قرار گرفته است، ولي قدر مسلم آنست كه تركان اعتقاد به گوگ تانري (خداي واحد آسماني) داشته و در عين حال به بعضي حيوانات نيز مثل عقاب و گرگ قداست قائل بودهاند. (2) شايان ذكر است كه گرويدن گروهي بدون خونريزي و جنگ و جدال تركان به اسلام نيز سنخيّت اعتقاد مسلمين و تركان در پرستش خداي واحد است. به شهادت اغلب توركولوژيستها تركان هيچگاه به ثنويّت معتقد نبودهاند. داشتن چنين خصوصيتي اعتقادي سبب شد كه تركان بدون هيچ تعصب جاهلانه دين اسلام را با طيب خاطر و رضايت دروني قبول كنند و پس از گرايش و آشنا شدن با فرهنگ و تمدن ايراني ـ اسلامي خود را از تأثير فرهنگ و تمدن چين و هند خارج ساخته و تحت تأثير فرهنگ و تمدن اسلام و ايران درآيند (3) .
تركان پس از اسلام و مسلمان شدن از پراكندگي و قبائل متفرق رهايي يافته تحت لواي دين واحدي (اسلام) جمع شده و به تمدن گسسته خويش هم، همحركت و همجهت دادند و هماينكه به وضع نابسامان خود سامان بخشيدند. از اين نقطه نظر گرويدن به دين اسلام از هر حيث به خير و صلاح تركان انجاميد.
ادبيات، موسيقي، زبان و در يك كلام فرهنگ تركان جان گرفت و به حيات خود جاودانگي و دوام بخشيد. مسلمان شدن تركان از طرف ديگر به خير و صلاح مسلمين هم بود. تركان پس از وارد شدن به اردوي خليفه عباسي مرزهاي امنيتي را مستحكم كردند. موقعي كه مسلمين از طرف بيزانس از مرز سوريه مورد تهديد قرار گرفتند، اردوي تركان جلوي تهاجم بيزانس را گرفت. (4)
پس از آنكه اردوي سلجوقها ايران را تسخير كرد، طغرل و آلپارسلان در مدت 20 ـ 25 سال با هجوم به مملكت روم توانستند بر آناتولي استيلا يابند و آن را به يك مملكت اسلامي تبديل كنند. (5)
تركان در جنگهاي صليبي نيز در مقابل مسيحيت ايستاده و از اسلام محافظت كردند. در كتاب «نقد توطئه آيات شيطاني» دكتر سيد عطاءالله مهاجراني فصلي در خصوص رويارويي اسلام و غرب گشوده شده و اين رويارويي را در پنج مرحله مورد تحليل قرار داده است. در تشريح مرحلة سوم از اين رويارويي مؤلف چنين مينگارد. «برخلاف نظر ويل دورانت، پايان جنگهاي صليبي شروع دوران ترقي تمدن غرب و افول تمدن و نهضت اسلامي نبود. مسلمانان حركت وسيع و نيرومندي را عليه غرب سازمان دادند». نقطة اوج مرحله سوم فتح قسطنطنيه در سال 1453 توسط سلطان محمد فاتح بود. روز فتح روز استثنايي در تقابل شرق و غرب بود.
1ـ در سال (1456 م / 861 هـ.) آتن را تصرف كردند
2ـ در سال (1492 م / 898 هـ.) با يزيد دوم مجارستان را تصرف كرد
3ـ در سال (1499 م / 905 هـ.) جنگ با ونيز بود. تركها در ساپينزا ونيزيها را شكست دادند.
4ـ در سال (1521 م / 928 هـ.) سليمان اول بلگراد را گرفت
5ـ در سال (1529 م / 936 هـ.) تركها وين را محاصره كردند و...
با عنايت به گفتههاي فوق تركان بيشتر از اقوام و ملتهاي ديگر اسلامي با غرب روبرو شدهاند. در تقابل غرب و اسلام اين تركان بودهاند كه يا با پيشرفت خود اسلام را تا قلب اروپا بردند و يا با شكست و خودباختگي در مقابل غرب (مانند آتاتورك) ضربة مهلكي بر پيكرة فرهنگ اسلامي و وحدت مسلمين وارد ساختند در خط مقدم تقابل مستقيمالام و غرب تركان قرار دارند. در روياروئي اسلام و غرب تركان يگانه پرچمدار اسلام بودند كه اساساً اروپاييها اسلام را به تركان ميشناختند. آندره دوري به (6) در مقدمه ترجمه قرآن به زبان فرانسوي مطالبي تحت اين عنوان دارد كه: «تركان به خدايي يگانه كه خالق زمين و آسمان است و به روز رستاخيز نيكوكاران را پاداش ميدهد و تبهكاران را به كيفر ميرساند، معتقد هستند». (7)
محقق گرانقدر دكتر جواد حديدي در توضيح اين مطالب ميگويد: فرانسويان قرون وسطا همة مسلمانان را «عرب» ميناميدند. سپس از سال 1453 كه تركان عثماني قسطنطنيه را فتح و امپراطوري بزرگي را تأسيس كردند، اعراب جاي خود را به تركان دادند. تنها از اواخر قرن هجدهم به بعد بود كه فرانسويان رفته رفته اقوام و مليتهاي مختلف اسلامي را از هم بازشناختند. (8)
خدمات تركان به اسلام تنها در فتوحات جغرافيايي خلاصه نميشود در شاخه علم و ادب نيز خدمات ارزندهاي در راه گسترش و ترقي فرهنگ و تمدن ايران و اسلام داشتهاند، دانشمنداني چون ترخان فارابي (فيلسوف بزرگ اسلامي)، ابوريحان بيروني، جارالله زمخشري، سقوط آسياي ميانه محمود كاشغري كه آثارشان را به زبان دينشان (عربي) نگاشتهاند، در رشد و تعالي علم و ادب اسلامي خدمات شايان توجهي ارائه نمودهاند. علاوه بر دانشمندان مذكور دانشمندان ترك زبان ديگر آثارشان را به تركي نگاشته و فرهنگ اسلامي را در ميان تركان رواج دادهاند. خواجه احمد يسوي كه در منابع اسلام از آن به نام پيرتركستان ياد ميشود از عارفان بزرگ اسلامي بهشمار ميرود.
اين عارف وارسته كه به عنوان مركز ثقل فرهنگ عرب، فارس و ترك بهشمار ميآيد شاگردان بسياري را تربيت كرده و به اقصي نقاط ممالك اسلامي گسيل داشت و به عنوان پدر فرقههاي تصوف مانند بكتاشيان در آناتولي، نقشبنديه و قادريه در آسيا مطرح است. در بيان خدمات علمي دانشمندان ترك ميتوان به آثار ذيل اشاره داشت كه سهم عمده در ارتقاء فرهنگ اسلامي در جامعه ترك زبانان داشته است. ديوان حكمت يسوي عرفان، قصصالانبياء را بغوزي در منقبت انبياء (1310 م / 689 هـ. ش توسط برهانالدين ناصر رابنوزي به لهجه كاشغر نگاشته شده است) فقه مفتاحالعدل در فقه، نهجالفراديس در احكام و اخلاق، معين المريد در عرفان (سال 1313 م / 692 هـ. ش / 713 هـ. ق)، محبتنامة خوارزمي، مقدمةالادب زمخشري به سه زبان فارسي، تركي، عربي در لغت، رونق الاسلام در اسلامشناسي و ترجمه و تفسير دو جلدي محمدبن حمزه كه در سال 827 هـ. ق و به زبان تركي اوعوز نگاشته شده است، و همچنين ترجمة مربوط به دوران تيموري از جمله آثار اسلامي به يادگار مانده از انديشمندان ترك بهشمار ميرود.
حال با توجه به اين مقدمه كوتاه و در باب خدمات متقابل اسلام و تركان لازم است در خصوص زبان تركي و منشعبات آن جهت روشن شدن مطلب نكاتي را به عنوان مقدمه دوم ارائه كنيم. زبان تركي از زبانهاي آقلوتيناتيو (التصاقي) و از گروه زبانهاي آلتاي بهشمار ميرود. اين زبان از همان ابتدا در اصل به دو گروه تركي شرقي و تركي غربي تقسيم ميشود. در گروه شرقي يا تركي خاقان تركي قيرقيزي، قزاقي، اويغوري، ازبكي (جغتائي) قرار ميگيرد كه هر كدام از آنها امروزه به عنوان يك زبان داراي گرامر مستقل مطرح است. در گروه غربي و يا تركي غربي زبانهاي تركمني، تركي آذري، تركي عثماني، تركي، تاتاركريمه و غيره ميگيرد.
بيشترين آثار در گروه شرقي به زبان تركي جغتائي و در گروه غربي و جنوب غربي به زبانهاي تركي عثماني و آذري ميباشد. تركشناس مشهور باسكاتوف تقسيمبندي جامع و درستي از زبان تركي ارائه داده است كه آن را دانشمند ارجمند آقاي دكتر جواد هيئت در كتاب خود به نام «سيري در تاريخ زبان و ترجمههاي تركي» آورده است.
از بين زبانهاي تركي ذكر شده زبان تركي آذري و تركي عثماني سهم بيشتري در انتقال ميراث مكتوب اسلامي دارند. آثار اسلامي عمدتاً به زبان تركي، يا بيشتر به زبان تركي قديم ميباشد، كه اين آثار را ميتوان جزو آثار مشترك زبانهاي تركي كاشغري، جغتائي، تركي اوغوز به حساب آورد. و يا به زبان تركي آذري و عثماني ميباشد. گرچه قرآنپژوهي ترجمه و تفسير قرآن به زبان تركي از دورانهاي قديم وجود داشته است، ولي آثار بجامانده از آن دوران جزو ميراث مشترك كشورهاي آسياي ميانه، قفقاز و آناتولي به شمار ميرود. مقصد ما در اين مقاله بررسي پژوهشهاي قرآني معاصر در ميان تركان ميباشد كه اغلب زبانهاي تركي قزاقي، قيرقيزي، تركمني، ازبكي، كاشغري، اويغوري و ديگر زبانهاي تركي از دايرة شمول مقاله ما به علت عدم رشد پژوهش و قلت منابع در اين زبانها خارج ميشود و بيشترين نگاه ما به پژوهشهايي است كه به زبان تركي آذري و عثماني (استانبولي) صورت گرفته است ميباشد. در اين بخش از نوشتار مبحث را در دو حوزة آذربايجان و تركيه مورد بررسي قرار ميدهيم.
ترجمه قرآن به زبان تركي آذري از قرن 9 هجري به دستور اوزون حسن آق قويونلو آغاز شده است. اين ترجمه در بخش نسخههاي خطي كتابخانه آستان قدس رضوي در مشهد نگهداري ميشود. بعد از آن مير محمدكريم موسوي باكويي ترجمه و تفسير بنام كشف الحقائق عن نكت الايات و الدقائق به رشته تحرير در ميآورد. اين ترجمه و تفسير بينظير در سه مجلّد به شكل رحلي بزرگ و با چاپ زيبا و وزين به همت حاج زينالعابدين تقياوف در سال 1322 در تفليس به چاپ رسيده است. مؤلف كه از مجتهدين طراز اول آذربايجان و قاضي شهر باكو بوده است درباره انگيزه نگارش ترجمه و تفسير كشف الحقائق به زبان تركي آذري چنين بيان ميدارد.
«از آنجا كه ملتهاي مختلف اسلامي نميتوانند آنچنان كه سزاوار است از مفاهيم قرآني به جهت عربي بودن آن استفاده كنند، لذا ترجمه قرآن به زبانهاي مختلف ملّتهاي اسلامي لازم و ضروري است. اگر چه از هر ملتي چون فارس، ترك، هندو، بربر و غيره دانشمنداني وجود دارند كه احكام قرآن را به آنان تفهيم ميكنند، ليكن ميان شنيدن عالم و خواندن قرآن و درك مفاهيم قرآني به زبان مادري خود شخص تفاوت زيادي وجود دارد»(9)
مفسر براي آشنا ساختن خوانندگان با معاني كلام و عبارات قرآني با سبك خاصي آيات را ترجمه و تفسير كرده است كه مخاطبين آذربايجاني بتوانند علاوه بر درك معاني و مفاهيم قرآني معاني و معادل كلمات قرآن را نيز ياد بگيرند. اين ترجمه و تفسير به چاپ رسيد و توسط عبدالمجيد صادق نوبري به زبان فارسي برگردانده شده است.
اين ترجمه و تفسير توسط مفتي قفقاز شيخالاسلام محمدحسن موليزاده شكوي در دو جلد به قطع وزيري در سال 1326 هجري قمري برابر با 1284 هجري شمسي در مطبعه غيرت تفليس چاپ شده است و در ايران و آذربايجان نيز به چاپ رسيده است. يكي از ويژگيهاي مهم و خاص اثر آن است كه براي هر يك از واژههاي قرآني معادل دقيق تركي آورده شده است. مؤلف با استفاده از تفاسير معتبر موارد اختلاف مفسران شيعه و سني را بيان ميدارد و اگر با اجتهاد بينظير نظر مفسران شيعه را ترجيح ميدهد مفسر بدون اين كه سخنان تفرقهانگيز بيان كند، با شيوة عالمانه نظريات هر دو مذهب را (شيعه و سني) بيان ميكند و آنها را مورد بررسي قرار داده، صحت و سقم آنها را تعيين مينمايد.
اين دو ترجمه و تفسير مذكور از مهمترين آثار قرآني در آذربايجان به شمار ميرود كه مختصراً بدآنها اشاره شد پس از استيلا يافتن بلشويكها باب قرآنپژوهي تا انقراض شوروي سوسياليستي بسته شد. پس از فروپاشي شوروي سوسياليست اولين ترجمه قرآن به زبان تركي آذري معاصر و به الفباي كريل توسط دو نفر از علماي طراز اول و آكادميك آذربايجان پروفسور واسيم محمد علي يئو و مرحوم پروفسور ضياء بنيادوف(10) به چاپ رسيد و عملاً باب قرآنپژوهي مجدداً در آذربايجان باز شد. پس از اين ترجمه نريمان قاسمزاده قرآن را به شكل ادبي ـ بديعي ترجمه نمود و تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد ترجمههاي ديگري نيز در دست هست كه هنوز به چاپ نرسيدهاند. انتشار چندين ترجمه از قرآن بعد از فروپاشي شوروي و آنهم در مدت زمان كوتاه نشانگر قدمت و اهتمام دانشمندان آذري به بررسيهاي قرآني است.
در دويست سال اخير تاريخ آذربايجان با فراز و نشيبهاي زيادي روبرو بوده است در روزگاري كه تمدن غرب با پيشرفت سريعي كه در صنعت داشت، مسلمانان بيشتر درگير فئودالها، خانخانيها و تضادهاي اجتماعي داخل خود بودند. ويژگي اين دوره از تاريخ خودباختگي بعضي از انديشمندان مسلمان ميباشد. آنها اعتقاد به تقليد كوركورانه در مقابل غرب و پشت پا زدن به تمام مباني خود داشته براي رهايي از خرافاتي كه گريبانگير مذهب و دين شده بود و از فلاكتي كه از بيساماني اجتماعي، سياسي و عقبماندگي پديد آمده بود، داروي غربزدگي را تجويز ميكردند، پيشروان اين نظريه همچون ميرزافتحعلي آخوندزاده، ميرزا ملكمخان، سيدحسن تقيزاده و كمال آتاتورك تا آنجا پيش رفتند كه حتي نظريه تغيير الفبا را به پيش كشيدند و از اين طريق ضربه مهلكي به پيكرة وحدت اسلامي وارد ساختند اين توطئه آنچنان كارساز بود كه تركيه و آذربايجان با تغيير الفبا از جامعه بزرگ اسلامي جدا گشته و در نتيجه تخم شوم پانتركيسم، پان عربيسم، پان ايرانيسم، ناسيوناليسم و سؤونيسم در ميان مسلمين پاشيده شد. از طرف ديگر انديشمنداني نيز بودند كه انديشه تجديد حيات اسلامي در تمام زمينهها را با استمداد از مفاهيم و انديشههاي قرآني مطرح كردند. دانشمنداني چون اقبال لاهوري در پاكستان سيدقطب در مصر، محمد عاكف در تركيه، ميرزا علياكبر صابر در آذربايجان كه با اشعار و آثار خود مسلمين را زخواب گران بيدار ميساختند. در آذربايجان انديشمندان اسلامي از چندين ناحيه مورد تاخت و تاز بودند از طرفي روسزدگان غافل، نجات را در تقليد بيچون و چرا از تمدن غربي (روسيه) ميدانستند در حالي كه انديشمندان اسلامي جرمهاي در مقابل اين روشنفكران روسپرست گشوده بودند و از طرفي ديگر مورد تهاجم و تكفير مرتجعين و روحاني نمايان سودجو و بيسواد بودند كه هر گونه پيشرفت علمي و سوادآموزي جامعه را به ضرر منافع خويش ميديدند و آن را با چماق دفاع از دين مطرح ميكردند. انديشمندان مسلمان كه در انديشه تجديد حيات اسلامي و باز شناسي قرآن و اسلام بودند و در صدد دفاع از دين به شكل علمي برآمده بودند و پيشرفت علمي را براي دين و دينداري مفيد و ضروري ميدانستند در دو جبهه ميجنگيدند. از طرفي با خودباختگان و از طرف ديگر با مرتجعين غافل.
خودباختگان غربزده و مرتجعين غافل هر دو نقطه تقابل يك خط بودند. خودباختگان غربزدگي نتيجه خشونت و خرافهپرستي مرتجعين بود زيرا در اين دوره از تاريخ آذربايجان تدريس و تحصيل در مدرسه، تحصيل و تدريس جغرافيا حتي كتابت براي شاگردان مكتب به طور كلي از طرف عدهاي روحانيون ممنوع بود. مجلة ملانصرالدين در آذربايجان به چاپ ميرسيد و تقريباً شرق را (ايران، مصر، هندوستان و آسياي ميانه) تحت تأثير بيدارگري خويش قرار داده بود و پايهگذار يك مكتب نويني در شرق بود و وضعيت فلاكتبار مسلمين را بطور گسترده در شمارههاي مختلف منعكس مينمود. يكي از شعراي مكتب ملانصرالدين در خصوص تكفير انديشمندان مسلمان با زبان طنز و ساتيريك چنين مينويسد:
سؤزلرينه اينانمايين، هر نه دئسه يالاندي بوكيم ايچي بوش كتاب ايله مات قو يوبدو بيزلريگاه اوزونجا بحث آچيب قارپيزا بنزه دير يئري آي حضرات، قويمايين، مذهب و ديني داندي بو آي حضرات، قويمايين مذهب و ديني داندي بوبو چاليشيركي، روز و شب، محو ائده شرع انوريگاه بولودا بخار دئيير ردّ ائدييور ملكلريگؤيلري ده هوا بيلير، منكر آسمان دي بو
آي حضرات! نگذاريد كه اين شخص دين و مذهب را انكار كند / سخنانش را باور نكنيد هر چه كه ميگويد دروغ است. او روز و شب ميكوشد كه شرع انور را محو كند / با دو كتاب ميان تهي ما را مات كرده است / گاه به ابر بخار گفته ملائك را انكار ميكند / گاه بحث طولاني باز كرده زمين را به شكل هندوانه معرفي ميكند / آسمانها را نيز هوا (اتمسفر) ميداند و منكر آسمان ميشود / آي حضرات نگذاريد كه اين شخص دين و مذهب را انكار كند. (11)
شعر فوق متضمن اوضاع سياسي و اجتماعي آن روزگار است. متفكران و قرآن پژوهان مسلمان در برابر جهالت، بيسوادي و عقبماندگي فرهنگي و براي مقابله با خودباختگان غربزده ايدئولوژي نوين اسلامي را مطرح كردند و به بازشناساندن سيماي حقيقي اسلام پرداختند. متفكران و قرآنپژوهاني چون سيدعظيم شيرواني، ميزا علياكبر صابر (12) عباسقلي آقاباكيخانوف (13) و مفسريني چون ميرمحمدكريم موسوي و ملامحمد حسن شكويزاده پيشروان بينش نوين از توحيد، اسلام و قرآن و نخستين انديشمندان دردمند و پايهگذاران بازآموزي مفاهيم قرآني بودند. ميرزا علياكبر صابر با اشعار ساتيريك خود به تقبيح جهالت حاكم و به بيدارسازي مسلمانان و تشويق و ترغيب آنان به سواد و علمآموزي ميپرداخت. متفكران و روشنفكران را به بازآموزي مفاهيم قرآني دعوت ميكرد و توجه آنان را به محتوا، مضمون و معاني قرآن جلب مينمود. عباسقلي آقاباكيخانوف و سيدعظيم شيرواني با الهام گرفتن از قرآن آثار متعدد علمي، اخلاقي و اعتقادي بجاي گذاشتند. روحانيوني چون مير محمدكريم موسوي و ملامحمدحسن شكويزاده در بيدارسازي روحانيت معاصر خود و فقهاي آن سامان سهم بسزايي داشتهاند. علماي اسلام در اين دوره بيش از پيش متوجه ضرورت فهم دقيق معاني قرآن شده و به مقتضاي شرايط فكري، سياسي و اجتماعي درصدد تأليف آثار علمي، اخلاقي، اعتقادي و تفسيري برآمدند و علاوه بر اينكه مسلمين را به فراگيري علوم اسلامي چون كلام، فلسفه، منطق، ادبيات، تفسير، فقه و اصول دعوت كردند. فراگيري علوم طبيعي، جغرافيا، نجوم، رياضيات، هندسه و زبان اقوام ديگر را ضروري دانستند. اين در حالي است كه روحانيت مترقي و روشنفكر آذربايجاني از طرف بعضي از روحانيان خشك مذهب و مقدسنما مورد تكفير قرار ميگرفتند. مرحوم ميرمحمدكريم موسوي باكويي با درك موقعيت و با علم به اينكه بيگانگان از تفرقه ميان مسلمين بهره ميبرند، همت خويش را بكار بست و با نگاشتن آثار علمي در راه وحدت مسلمين خدمات ارزندهاي را ارائه نمود. ايشان در مقدمة تفسير خود در اين زمينه چنين مينويسد:
«در بعضي از تفاسير موجود، مخصوصاً تفاسير موجود به زبان فارسي تنها به الفاظ و قواعد صرفي و نحوي اكتفا شده است و برخي مفسران سخناني را كه موجب تفرقه بين ملتهاي اسلامي ميشود
مبادرت ورزيدهاند و حال آنكه اين تفرقه آفريني دور از قصد مفاهيم قرآني است».
نوشتههاي چنين دانشمندان دروغين، ملت اسلامي را در نظر ملتهاي غيراسلامي عقبمانده و حقير جلوه ميدهد حاشا ثم حاشا كه در اساس اسلام هيچ قصوري نيست، نقصان از ناحيه ما مسلمين است.
مؤلف در رابطه با جعل احاديث، رسوخ افكار ارتجاعي، تشويق و ترغيب ملتها به جهل و بيسوادي از ناحيه مؤلفان، مطالب مفصّلي را بازگو نموده و با استناد به آيات قرآن و احاديث نبوي، ملت اسلامي را به كسب علم و دانشآموزي دعوت ميكند. از كلام دردناك و محزون اين مفسر محترم ميتوان دريافت كه وي از عقبماندگي، جهل و بيسوادي مفرط مسلمين آن دوره و ناآگاهي بعضي از روحاني نماها تا چه حد رنج ميبرده است. وي فقها را علاوه بر آموختن علوم اسلامي و قرآني به يادگيري علوم طبيعي و انساني دعوت ميكند و با دلي سوزان و كلامي دردآگين چنن بيان ميدارد:
«عجبا فقها در كتابهاي خود وقتي ميراث وارث بحث ميكنند، آن را منوط به علم حساب ميدانند. در حالي كه اغلب طلّاب علوم ديني از علم حساب بيخبرند. همچنين فقها وقتي در باب صلاة از قبله بحث ميكنند، زيربناي بحث علم را هيئت (هندسه، نجوم و جغرافيا) قرار ميدهند، متأسفانه در اين زمان اغلب طلاب و مدرسين علوم ديني وقتي به مبحث قبله ميرسند، عاجز و مبهوت ميمانند...» (14) .
در اين دوره از تاريخ آذربايجان دانشمندان آذري با پرداختن به علوم قرآني در راه تجديد حيات معنوي جامعه آذربايجان و در مبارزه با جهل و بيسوادي و خودباختگي، انقلاب فكري ايجاد كردند. شعاع اين دگرگوني فكري از طريق مكتب ملانصرالدين به ايران، تركيه و هندوستان تابيدن گرفت.
نتيجة اين بازآموزي علوم قرآني و بيدارسازي متفكرين اسلامي ارائه ترجمه و تفسير نوين و مقتضاي حال از قرآن كريم و نگارش كتب سياسي، اجتماعي، اخلاقي و علمي با استناد به آيات قرآني ميباشد. شايد ذكر اين نكته خالي از لطف نباشد كه در آن دوره عباسقلي آقاباكيخانوف با نوشتن كتابي قوانين طبيعي و فيزيكي موجود در قرآن را تشريح كرده است.
چنانچه پيشتر نيز ذكر شد در مورد اولين ترجمه تركي قرآن نظرهاي مختلفي وجود دارد پروفسور زكيوليد طوغان بر اين عقيده است كه در ميان گروه مترجمان تفسير طبري عالمان ترك نيز بودند كه همزمان با ترجمة فارسي، آن را به تركي نيز ترجمه كردهاند. اين ترجمه نيز مانند ترجمه فارسي ترجمه تحتاللفظي بوده است.
اما پروفسور محمد فؤاد كؤپرولو و استاد عبدالقادر اينان بر اين باورند كه ترجمة تركي يك سده پس از ترجمه فارسي يعني در سدة پنجم هجري يازدهم ميلادي پديد آمده است.
هيچ يك از ترجمههاي فوق اكنون در دست نيست تنها كهنترين ترجمه تركي كه به تركي خاوري ميباشد در موزه هنرهاي تركي ـ اسلامي استانبول نگهداري ميشود و لكين شش ترجمه تركي متعلق به سالهاي سدة 12 تا 16 ميلادي كه بصورت تحتاللفظي و تفسير گونه موجود ميباشد. نخستين ترجمه چاپي قرآن كريم تفسير «التبيان» است كه در سال 1842 ميلادي در قاهره به چاپ رسيده است. پس از آن به ترجمه و چاپ ترجمههاي تركي در آناتولي به طور گسترده مبادرت شده است كه ما در اين مقاله تحقيقات و پژوهشهاي قرآني را بر دو دورة عثماني و جمهوريت تقسيم ميكنيم:
عثمانيها بخاطر اينكه خود را پرچمدار اسلام قلمداد ميكردند و در مدت طولاني بر اكثر كشورهاي اسلامي عربي، اروپائي حاكم بودهاند و حقاً كارهاي ارزندهاي در خصوص معرفي اسلام و گسترش معارف اسلامي انجام ميدادند به پژوهشها و معارف قرآني نيز اهتمام ميورزيدند. عثمانيها به دور از تعصبات قومي، نژاد و زبان، فعاليتهاي ارزشمندي در آموزش و گسترش زبان عربي و زبان فارسي داشتند و به زبان عربي بخاطر زبان ديني قداست خاصي قائل بودند.
به تحقيقات قرآني و اسلامي نيز ارج وافي مينهادند. با اين وصف به ترجمه و تفسير قرآن به زبان تركي از خود علاقه نشان نميدادند و آن به دلايل زير بود:
1ـ متن عربي قرآن كريم از جانب خداوند به شكل اعجازآميز تنظيم شده است و در ترجمه اعجاز آن از بين ميرود.
2ـ ترجمه هر چه باشد در حدّ متن اورژينال نيست تنها برداشتهاي شخصي مترجم از قرآن است.
3ـ بسياري از واژههاي قرآن معادل ندارند.
4ـ قرآن پايه و اساس دين است و ترجمه نميتواند جايگزين آن گردد.
5ـ زبان عربي زبان اسلام و قرآن است و ترجمه قرآن زبان عربي را به تدريج كمفروغ ميكند و از شدت احساس لزوم فراگيري آن ميكاهد.
6ـ پيامد ترجمه قرآن محروم ساختن مردم از درياي بيكران معارف اسلامي و مفاهيم قرآني است.
به دلايل فوق سالها ترجمه قرآن ممنوع بود. تا آنكه در اواخر دوران عثماني بهتدريج اين ممنوعيت برداشته شد و ترجمة قرآن رو به افزايش گذاشت با اين وجود و عليرغم عدم استقبال حكومت عثماني از ترجمة قرآن ترجمههاي متعددي انجام پذيرفت كه قديميترين آنها عبارتند از:
1ـ ترجمه خضربن شاهين كه در عهد سلطان مراد دوم (824 ـ 855 ق) انجام يافته است.
2ـ ترجمه حسين بن حسن، مربوط به سال 965 قمري.
3ـ ترجمه محمد بن يوسف آغري مبرز، مربوط به سال 968 قمري (15)
پس از آن نيز بهتدريج در طول دورة حكومت عثماني ترجمههاي فراوان ديگري پديد آمد كه در جمع به بيش از 60 ترجمه ميرسد. انگيزة اصلي ترجمة قرآن كريم در اين دوره بيشتر به منظور آموزش مفاهيم قرآن به تركها بوده است. به همين جهت بيشتر از اين ترجمهها در مناطقي دور از مركز خلافت عثماني (استانبول) انجام يافته است. زيرا در استانبول، به علت رواج آموزش زبان عربي، چندان نيازي به ترجمة قرآن احساس نميشده است.
به هرحال علاوه بر ترجمههاي ذكر شده، مهمترين ترجمههاي دوران عثماني عبارتند از:
1ـ ترجمة اسماعيل فرخ، مربوط به سال 1865.
2ـ ترجمة محمد وهبي، مربوط به سال 1920.
3ـ ترجمة جميل سعيد، مربوط به سال 1924.
4ـ ترجمة احمد جودت ياشا، مربوط به سال 1927.
5ـ ترجمة اسماعيل حقي ازميرلي مربوط به سال 1927.
6ـ ترجمة اسماعيل حمدي بارز مربوط به سال 1935.
7ـ ترجمة عمر رضا دوغرول مربوط به سال 1943.
ظهور كمال آتاتورك پايان حكومت عثماني و تهاجم فرهنگي غرب به تركيه محسوب ميشود. برخلاف تصور ظاهر، گرچه با ظهور كمال آتاتورك علقه و پيوند تركان مسلمان با ديگر ملل اسلامي و همچنين به تدريج با گذشته خود تركان گسسته شد و حكومت لائيك و ضد ديني بر مسند قدرت نشست و عرصه بر مسلمانان و عالمان دين، توسط غربزدههاي ترك و حكومت لائيك تنگ گرديد. با اين وجود مردم تركيه بخصوص دينداران عالم و روشنفكران مذهبي همچون محمد عاكف ارصوي كه همتاي محمد اقبال پاكستاني و ميرزا علياكبر صابر آذربايجاني است، با تجديد قوا و بيداري از لطائف الحليل غربگرايان در راه اعتلاي تفكر ديني بسيار كوشيدند. روشنفكران مذهبي تركيه با شناخت وضع موجود و با آگاهي از نواقص و عيوب گذشتگان از يك طرف دين را ترميم كردند و از طرف ديگر در مقابل تبليغات وسيع و فشارهاي سخت حكومت لائيك و روشنفكران غربزده كه از اسلام و دين تصوير غلطي ارائه ميدادند و عامل عقبماندگي صنعتي و اقتصادي از دين و اسلام قلمداد ميكردند و براي رهايي از فلاكتهاي گريبانگير چاره درد را در غربزدگي و حتي گرايش به مسيحيت ميدانستند. (16) با فعاليتهاي روشنگرانه در قالب اشعار، خطابهها و نوشتههاي علمي و تحقيقي به قدرت و شجاعت ايستادگي ميكردند.
ما امروزه شاهد نتايج آن مقاومتها و روشنگريها در تركيه هستيم كه عليرغم حكومت ضد ديني تركيه و عليرغم تبليغات سوء و گسترش فرهنگ غربزدگي و بيبندوباري تفكرات اسلامي، انديشههاي قرآني روز به روز گستردهتر و عميقتر ميگردد. اين گسترش، هم سطحي است و هم عمقي. به عبارت روشنتر، امروز در جامعه تركيه زن محجبه خودآگاهانه و آزادانه حجاب را انتخاب ميكند، حجاب آن از روي عادت مذهبي نيست از روي تعقل و تفكر صحيح ميباشد و اين حقيقتاً ارزشمند است.
برخلاف تصور ظاهري تحقيقات قرآني، ترجمهها و تفسيرهاي قرآن در تركيه امروز هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت نسبت به دوران حكومت اسلامي عثماني در سطح بالائي قرار دارد. اگر در حكومت عثماني تنها خليفة عثماني به گسترش معارف اسلامي اهتمام ميورزيد، در دوران جمهوريت اكثريت قاطع تركيه به دفاع از ارزشهاي اسلامي و گسترش فرهنگ اسلام اهتمام ميورزند. بعد از جمهوريت جامعة تركيه نسبت به قرآن، انديشههاي قرآن، ترجمه و تفاسير قرآن به چند دسته تقسيم شدند.
1ـ گروهي به گذشته اسلامي و فرهنگ ديني پشت پا زده و كاملاً به غرب گرايش پيدا كرده و تكامل و ترقي را در ساية غربي شدن ديدند كه اين گروه را روشنفكران لائيك نام نهادند.
2ـ لائيكها عليرغم اينكه 99 درصد جامعه تركيه مسلمان بوده و فرهنگ اسلامي در آن ريشه دوانده است به آن هيچ اهميتي نداده و از آگاهيهاي اسلامي و قرآني بهرهاي گذاشتهاند. حال آنكه عنصر اصلي در نزديك اين شناخت عميق از آن دين است.
در صورتي كه براي تحليل يك ديني كه 14 قرن سابقه دارد، شناخت عميق آن لازم و ضروري است. روشنفكري كه از دين هيچ اطلاعي نداشته باشد اولاً روشنفكر محسوب نميشود، زيرا لازمة روشنفكري تجزيه و تحليل است و ثانياً نميتواند آن دين را به طور كامل رد كند هر چند كه آن دين داراي نواقص، عيوب و نارسائيهايي باشد. روشنفكران لائيك بدون مطالعه عميق و شناخت كامل از دين اسلام درصدد ردّ آن درآمدند و مصداق آية شريفه «ها انتم هولاء حاحبجتم فيما لكم به علم فلم تحاجون فيما ليس لكم به علم» شدند لائيكها در خصوص آخرين پيغمبر، حضرت محمد(ص) اطلاعات دقيقي ندارند آنها در اين خصوص به آراء و نظريات مستشرقين غربي اتكاء كردهاند.
لائيكها عادات و رسوم بعضاً غلط جامعه را كه اغلب از جهل و بيسوادي و خرافات رايج در قشر عوام نشأت ميگيرد، به حساب دين ميگذارند و بدين طريق كمال استفاده را از آن ميبرند. اين گروه مجال و حوصله گفت و گو و مباحثه را نيز نداشته و فقط با قلم و زبان خود به تبليغات سوء به ظاهر علمي و مدرن ميپردازند.
1. قبل از اسلام قبايل ترك نقطه انسجامي نداشتند و هر كدام تحت تأثير اديان يهود، مسيحيت و مانيزم و بوديزم بودند كه اين امر مانع وحدت تركان و مانع تشكيل يك تمدن و دولت مستحكم بود.
2. توركلر ي ن تاريخ و فرهنگ بيرماخيش، دكتر جواد هيئت، ضميمه مجلة وارليق، بهمن و اسفند 1365.
3. دكتر جواد هيئت، توركلرين تاريخ و فرهنگينه بيرباخيش.
4. همان منبع.
5. همان منبع.
6. آندره در سال 1580 در شرق فرانسه بهدنيا آمده پس از تحصيلات مقدماتي به تركيه عثماني روانه شد. در آنجا پس از آموختن زبانهاي عربي، تركي و نيز فارسي عازم مصر گرديد. ايشان قرآن را از متن عربي به فرانسه ترجمه كرده و همچنين نخستين ترجمه فرانسوي گلستان سعدي در سال 1634 نيز از اوست.
7. دكتر جواد حديدي، مترجمان وحي، شماره 1 سال 1376، شهريور، مقاله نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه.
8. همان منبع.
9. مير محمدكريم موسوي باكوئي، تفسير كشف الحقائق عن نكت الايات و الدقائق، جلد اول، چاپ تفليس، گنجينه ترجمههاي قرآن مركز ترجمه قرآن به زبانهاي خارجي ـ قم.
10. پروفسور ضياء بنيادوف عضو آكادمي علوم آذربايجان و مسلط به زبانهاي تركي، عربي، انگليسي و نماينده مجلس آذربايجان بود كه توسط فردي ناشناس به قتل رسيد.
11. ملا نصرالدين شاعيرلر، كامران علي اوف، عباس زمانوف، يازيچي تشرياتي، باكي، 1986.
12. ميرزاعلياكبر صابر از متفكرين و منتقدين بزرگ آذربايجان و از طنزنويسان ماهر مجلة ملانصرالدين در قرن 19 ميلادي است. او با اشعار طنزآميز خود در طول عمر كوتاه خود، با بيسوادي، جهل و خرافات مبارزه كرد صابر مسلماني متدين بود و سرودههايش توسط نسيم شمال به فارسي ترجمه گشته است وي در سن 53 سالگي در اثر بيماري سل دارفاني را و داع گفت. صابر در مشروطيت نيز تأثير عمدهاي داشت.
* ـ آذربايجان سو و ئت انسيكلوبئر سياسي. باكي 1984. آذربايجان س. س. از دولت نشرياتي.
13. عباسقلي آقا باكيخانوف از متفكرين قرن 19 آذربايجان ميباشد. او پس از تحصيل الهيات و فقه و زبانهاي عربي و فارسي در آذربايجان و گرجستان فعاليتهاي ديني داشته و آثار علمي، ادبي و قرآ ني و اخلاقي بسيار دارد.
* ـ دكتر هيئت. آذربايجان تاريخچه بيرباخيش. بيرينجي جلد 1 يكمنجي چاپ. تهران 1376.
14. تفسير كشفالح ق ائق عن نكت الايات و الدقائق مير محمدكريم موسوي باكوئي چاپ تفليس ـ مطبعه غريت مقدمه جلد اول.
15. تاريخ ترجمه قرآن در جهان. دكتر جواد سلماسيزاده، چاپ اول، تهران، اميركبير، 1369، ص 81.
16. پروفسور دكتر زكي دوهان در كتاب قرآن و مسلمانان و صحنهايي از مذاكرات سال 1923 در آنكارا در خصوص اصول تشكيلات را چنين بازگو ميكند كه توفيق رشدي در سخنان خود گفت: «من نظر خويش را از كرسي ملت اعلان ميدارم... از هيچ كس نميترسم در اصول تشكيلات ما بايد نام اين ذكر شود» من وقت گرفته و از ايشان پرسيدم: «در اصول تشكيلات دين ما اسلام نوشته شده است. شما ميخواهيد كدام نظر را اعلان كنيد ديگر در اصول تشكيلات كدام دين را ميخواهيد بگنجانيد، آيا مسيحيت را ميخواهيد» توفيق رشدي گفت: «بله مسيحيت را. چونكه اسلاميت مانع ترقي است. با اين دين محو خواهيم شد. كسي به ما اهميت نخواهد داد.»