حجة الاسلام اصغر بابايى
شخصيت فاطمه زهرا (س)، در ابعاد گونه گون قابل بررسى است .
در هر مرحله از مراحل زندگى وى، لايهها و درسهاى بزرگى نهفته است و با كالبدشكافى و موشكافيهاى عميق، مىتوان درسهاى بزرگى آموخت و بايد هم آموخت .
يكى از ابعاد زندگى فاطمه زهرا (س)، كه خيلى درخشان و دلنواز است، «بعد تربيتى» زندگى حضرت است .
سيره علمى و عملى فاطمه زهرا (س) در امور تربيتى، چيزى نيست كه بتوان ظرافتها و لطافتهاى آن را به قلم آورد و يا اينكه در يك مقال و مقاله بتوان ترسيم كرد .
سيره علمى، تا به مرحله عمل نرسد و عملى نگردد، فايده چندانى ببار نمىآورد . از سيره عملى فاطمه (س)، در امر تربيت، سخن بگوئيم، وى را «بانو و كوثر بيكران» و «مادر محبت» معرفى كنيم; ولى خودمان در ميدان عمل، بىعارى و بىپروايى بكنيم، آيا چنين كارى شايسته است؟
زلالتر از آب زمزم:
ساكن گلزار و «عين جاريه» (1)
آوازه و آرزوهاى مادر، به «تربيت» پيوند خورده است .
در حقيقت، مادر «پيش مرگ و سر پيشاهنگ» ، امر تربيت است و از جمله دل مشغوليها و دلجوئيهاى ديرينه وى تربيت فرزند در ابعاد گونهگون زندگى است .
از ديدگاه اسلام، «تربيت اسلامى» ، خدايىترين مسئلهاى است كه يك مادر دانا با آن مواجه است .
اسلام دين «تربيت محور» است و در اين راستا مردان و زنان بزرگى را با «چراغ هدايت» ، جهت ايصال الى المطلوب و ارائه طريق به سوى بشريت فرستاده است .
مولانا در همين راستا راست گفت:
به هر تقدير، آيا مادران در ميدان تعليم و تربيتبه الگوى توانا و زيبا، نياز دارند يا خير؟
جاى ترديد وجود ندارد كه همه انسانها نيازمند الگو هستند و دنبال الگوگيرى و الگويابى مىباشند و اين امر، براى انسانهاى عاقل، بسيار طبيعى است .
آنچه مهم است و جاى دقت دارد، اين است كه از چه كسى بايد پيروى كرد و فرد به عنوان الگو، بايد داراى چه شرايط و ويژگيها باشد؟
از ديدگاه اسلام، اولين شرط براى يك الگو، آن است كه خود عامل به گفته هايش باشد و سيره عملى و علمى زندگى او به عنوان حجتشرعى و عقلى شناخته شده باشد .
اين شرط كه الگو بايد، سيره عملى و علمى وى حجتباشد جز در مورد انبياء و امامان (ع) مصداق ندارد .
در اين نوشتار كوتاه، كوشش شد تا بخشى از فضايل و سيره عملى و علمى فاطمه زهرا (س) در ميدان تربيت، به عنوان مادرى مهربانتر از خورشيد و «مادر محبت» به عنوان الگو، براى مادران بيان گردد . تا ميدانى و دريايى به سوى عاشقان گشوده گردد .
زندگى فاطمه زهرا (س) لبريز از لايهها و لطافتها است و دسترسى و شناخت عميق از تمامى لايهها و لطافتهاى زندگى معنوى وى، براى همه كس مقدور نيست .
شخصيت معنوى اين بانوى «بىكران» متشكل از «بسترهاى معنوى» بسيارى است كه هر كدام از آنها براى يك زندگى معنوى و معنادار بكار آيد .
از اين جهت، كوثر بىكران، كاملترين الگويى است كه مىتوان در ابعاد گونهگون زندگى، وى را مقتداى خويش قرار داد، كه يكى از «لايهها و لطافتهاى» زندگى معنوى وى كه بستر معنوى خوبى را براى رشد ربانى و معنوى فراهم مىسازد، «بستر تربيتى» زندگى او است .
در «سيره عملى و علمى» زندگى وى، ظرافتها و دقتها موج مىزند .
او مادر است، اما چگونه مادر؟ !
مادر امامت است و حسنين در دامن مبارك او تربيتيافتهاند .
مادرى است كه از راه تكان دادن گهواره، براى هميشه جهان را تكان مىدهد و از طريق «لالايى و تاتايىهاى» حساب شده، جهان و جهانيان را پر از فريادهاى عدالتخواهى مىكند و به سمت عدالت پيش مىراند .
حضرت امير (ع) در مورد تربيتخانوادگى مىفرمايند:
«يا كميل، مر اهلك ان يروحوا فى كسب المكارم . . .»
«اى كميل! خانوادهات را فرمان ده كه روزها در به دست آوردن بزرگوارى، و شبها در رفع نياز خفتگان بكوشند . سوگند به خدايى كه تمام صداها را مىشنود، هر كس دلى را شاد كند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد كه به هنگام مصيبت چون آب زلالى بر او باريدن گرفته و تلخى مصيبت را بزدايد چنان كه شتر غريبه را از چراگاه دور سازد .» (3)
تربيت كلامى كودكان، از زمزمههاى زيباى مادر در قالب «لالايى» و «تاتايى» ، آغاز مىشود .
از اينجاست كه ظرافتهاى تربيت، رخ مىنمايد و يك مادر مسؤول را با مشكلات و موانع تربيتى مواجه مىسازد .
مادر با زمزمههاى «لالايى و تاتايى» ، در واقع مىخواهد در پاكترين سرزمين وجود كودك كه همان هستى و انسانيت كودك است تصرف كند و تصرف مىكند . آيا در چنين حالتى شايسته و بايسته است كه مادر، امر تربيت را سبك و سرسرى انگارد؟
آيا زمزمههاى كلامى مانند لالايى، تاتايى و غيره مهم نيست و هر لفظ مهمل و بىمعنايى كه باشد، اشكال ندارد؟
در اينجا جالب است كه توجه عزيزان را به يك داستان تربيتى كه بسيار جلب توجه مىكند جلب نمائيم .
در شعرى منسوب به «مادر تربيت» فاطمه زهرا (س) آمده:
يعنى
اين سخن زيبا، از جمله نوازشهاى نورانى حضرت زهرا (س) استبه نوزادش حسن (ع) . آن زمانى كه حضرت، نوزادش را روى دستبازى مىداد و به هوا مىپراند و به دنبال آن با وى با زبان كودكى سخن مىگفت، چنين زمزمه مىنمود .
فاطمه زهرا (س)، قبل از آنكه يك مادر باشد، معلم و مدير شايسته بود . مربى و روانشناسى بود كه در عمل، «تربيت دينى» را كاربردى ساخت و ظرافتهاى تربيتى را در خاندان اهل بيت (ع) به نمايش گذاشت .
آنگاه كه حضرت زهرا (س) امام حسين (ع) را بر روى دست نوازش مىكرد، مىفرمود:
«حسين جان تو به پدرم شباهت دارى و به پدرت على (ع) شبيه نيستى .»
امام على (ع) سخنان فاطمه (س) را مىشنيد و لبخند مىزد . (5)
مادرانى كه فاطمه زهرا (س) را الگوى خويش مىدانند، آيا در امر تربيت هم اين «مادر تربيت» را الگوى خود مىدانند يا خير؟
اگر فاطمه زهرا (س) را به عنوان الگوى تربيتى قبول دارند - و بايد هم قبول داشته باشند - تا به حال چه فكرى كردهاند؟
چه كارى كردهاند؟
چارهاى انديشيدهاند يا خير؟ . . .
مادرى كه منتظر مد و تجمل روز است و بازار او را فريفت و گيج كرد، چه كار مىتواند بكند؟
او خود به دهها سرپرست و مادر احتياج دارد تا هستى خود را به ثمن اندك نفروشد .
مادرى «فن و هنرى» است كه هر كس استعداد تحصيل آن را ندارد .
مادرى «كلاس عشق» است كه به قول مولانا:
مادرانى كه به خطا، خويشتن را از «عشق مادرى» محروم مىسازند، وحشتناكترين گمراهىها را مرتكب مىشوند و خسران ابدى است كه نه در زمان و نه در ابديت جبرانى ندارد .
يك مادر كم حوصله و عصبى، چگونه مىتواند به ظرافتهاى تربيتى جامه عمل بپوشاند؟
چرا «سوراخ دعا را گم كردهايم» ؟
بيائيم قبول كنيم كه «تربيتبزرگترين منبع و معدن» است و ما، در كشف و بهره بردارى آن مشكل داريم .
چند درصد از مادران، همانند فاطمه زهرا (س)، زمزمهها و ساير رفتارهاى تربيتى آنها حساب شده و با «استانداردهاى تربيت اسلامى» سازگار است؟
آيا شعر: اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره . . . با استاندارهاى تربيت اسلامى مىسازد؟
آيا ياد دادن چنين جملاتى، اولين وظيفه برخىها است؟
مادرى كه دختر هفت تا ده ساله خويش را تقريبا «نيمه عريان» در معرض ديد عموم قرار مىدهد، چه تضمينى براى حجاب اسلامى و تربيت او دارد؟ چرا عدهاى به نام مادر، به بچهها و فرزندان خيانت مىكنند؟
خيانتبه اين نيست كه سر كودك را از قفا جدا بكنند، هر كارى كه روح و انديشه كودك را خدشه دار كند، خود بزرگترين خيانت است و هيچ خيانتى، عمق فاجعهاش، عميقتر از خيانت در امور تربيتى نيست و گناه آن بابخشودنى است .
به هر حال، تا شور و شعور لازم در امر تربيت تحقق پيدا نكند و تا زندگى را سراسر عشق نبينيم، تربيت انقلابى و يا پاكسازى و خودسازى، نوسازى انقلابى تحقق پيدا نمىكند و به بار نمىنشيند .
تربيت منهاى محبت، آب در هاون كوبيدن است .
كتاب كريم مىفرمايند:
«و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا، اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلاتقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا;
پروردگارت مقرر داشته است كه جز او را نپرستيد، به پدر و مادر نيكى كنيد، چنانچه يكىيا هر دوى آنها نزد تو به پيرى رسيدند كلمهاى رنجش آور به آنها نگو، و بر سرشان فرياد نزن، و با اكرام با آنها سخن بگو، و با آنها خاكسارى و مهربانى كن، و بگو: پروردگارا همانگونه كه آنها مرا در كودكى پرورش دادند، تو نيز آنها را مشمول رحمتخود قرار بده .» (6)
ظاهر آيه يك معناى روشنى دارد و آن مهربانى و احترام به والدين است . ولى آنچه مهم است و از روح و معناى پنهان اين دو آيه استفاده مىشود، اين است كه وقتى پاى تربيت انسانى و اسلامى به ميان آمد، در مرحله اول والدين بايد اين آيات را در عمل تفسير كنند و يكى از دستورالعملهاى كار تربيتى خود قرار دهند تا در مرحله بعدى نوبتبه فرزندان برسد .
مادرى كه مىخواهد كار تربيتى معنادار انجام دهد، خود بايد:
1 - به فرزندان نيكى كند .
2 - هنگام ناتوانى در دوران نوزادى و كودكى، و يا دوران ديگر، حتى به آنها اف نگويد .
3 - بر سرشان فرياد نزند .
4 - با اكرام با آنها سخن بگويد .
5 - با آنها خاكسارى و مهربانى كند و بال و پر پر مهر و آغوش گرم خويش را به سوى آنها بازگشايد .
6 - از خداوند براى فرزندان، طلب سعادت و رحمتبكند .
فاطمه زهرا (س) كه خود قرآن ناطق و مفسر كبير است، يقينا در كار تربيتى، اين نكات ظريف و عميق قرآنى را كاربردى ساخت و بدان جامعه عمل پوشاند .
در روايت آمده، امام حسن (ع) مريض شد و درد و بىتابى آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عزيزش را خدمت رسول خدا برده :
«قالت: يا رسول الله ادع الله لابنك ان يشفيه، اى رسول خدا! پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد .» (7)
در جاى ديگر آمده، حضرت زهرا (س) با ياد روزگار شيرين و محبتهاى رسول خدا، خطاب به كودكان خود فرمود:
«اين ابوكما الذي كان يكرمكما و يحملكما مرة بعد مرة؟
اين ابوكما الذي كان اشد الناس شفقة عليكما؟
فلا يدعكما تمشيان على الارض و لا اراه يفتح هذا الباب ابدا و لايحملكما على عاتقه كما لم يزل يفعل بكما؟
كجاست پدر مهربان شما دو فرزندم؟ كه شما را عزيز و گرامى مىداشت، و همواره شما را بر روى دوش خود مىگرفت، و نمىگذاشتبر روى زمين راه رويد .
كجاست پدر شما كه مهربانترين مردم نسبتبه شما بود .
ديگر هرگز او را نمىبينم كه اين درب منزل را باز كند، و شما را بر دوش خود گيرد، همان رفتارى كه همواره نسبتبه شما انجام مىداد .» (8)
با اين شيوه با فرزندان سخن گفتن، در واقع يك دوره كامل، كلاس «آموزش محبت» است . همان كلاسى كه پدر بزرگوارش براى وى برگزار كرد، خود دارد براى فرزندان دلبند خويش برگزار مىنمايد . اين همان كلاس كاربردى عملى است، كه از زيباترين كلاسهاست .
فاطمه زهرا (س) «مادر محبت» است و با محبت معنادار وى بايد جهان هدايت مىشد .
اگر با وجود الگوى تربيتى چون فاطمه زهرا (س)، عده كثيرى از مادران مسلمان با مشكل تربيتى مواجه هستند، اين به خاطر آن است كه :
اولا شناخت و معرفت عميق، نسبتبه شخصيت الگو ندارند .
ثانيا شناخت و تلقى و برداشت درست از تربيت اسلامى ندارند .
ثالثا برخورد و رفتارشان در امر تربيت محبتآميز نيست .
رابعا بسيارى از مادران و پدران تربيت را به عنوان بزرگترين منبع، به حساب نمىآورند .
نويسنده كتاب «كوچك زيباست» كه يك بحث اقتصادى در آن مطرح شده است، يكى از عناوين بحث كتاب را «تربيت، بزرگترين منبع» قرار داده است .
مىگويد:
«عامل اصلى همه توسعههاى اقتصادى از ذهن آدمى برمىخيزد . ناگهان، شهامت، قدرت ابتكار، اختراع، تكاپوى سازنده، نه تنها در يك زمينه بلكه در بسيارى زمينهها در آن واحد از وجود آدمى فوران مىكند . . . بنابراين مىتوان گفت كه تربيتحياتىترين منبع براى بشريت است .» (9)
به هر تقدير، اگر ظرافتهاى تربيتى كه «مادر مهربان» فاطمه زهرا (س)، آنها را در امر تربيتبكار مىگرفت، در زندگى انسانى - اسلامى مسلمانان جامه عمل پوشيده مىشد، مىبايست در انتظار مىمانديم كه:
متاسفانه و صد متاسفانه يكى از مشكلات بسيار بزرگ بر سر راه تربيت، «فقر شادى و فقر محبت» است . از چهره و رفتار برخى از نوجوانان و جوانان كمبود محبت و فقر شادى مىبارد .
برخى از والدين، آنقدر نسبتبه فرزندان بىمهرى و نامهربانى مىكنند كه بهتر است از آنها به «والدين يخچالى» نام ببريم .
مادرى كه مسؤوليتخطير مادر شدن را پذيرفت، چگونه آغوش محبت و مهربانى به سمت و سوى فرزندان باز نمىكند؟
آيا تمامى مشكلات بر سر راه تربيت را مىتوان با «عروسك انبوه» حل و فصل كرد؟
برخىها، كودك را بمبارانى از عروسكهاى عاجز و عجيب و غريب مىكنند و اجازه فكر كردن را از بچهها مىگيرند .
آيا عروسكها جاى لبخند و محبت مادر را پر مىكنند؟
برخى از مادران كمحوله و بعضا عصبى مىخواهند، فقط بچهها را سرگرم بكنند، ديگر مهم نيستبا چه چيز آنها را سرگرم بكنند؟
كسى با عروسك و اسباب بازى مخالف نيست، سخن بر سر اين است كه:
1 - عروسك جاى لبخند، بوسه، نوازش و محبت مادر را پر نمىكند و مشكلات بر سر راه امر تربيت را، تنها با اسباب بازى، نمىتوان حل و فصل كرد .
2 - فرزندان را بمبارانى از عروسك و اسباب بازى كردن و قدرت تفكر و خلاقيت را از بچهها گرفتن درست نيست .
3 - در بازار خريد و فروش عروسكها و اسباب بازى، بايد حد و مرزى باشد و والدين عزيز، هر اشيايى را به نام اسباب بازى و عروسك نخرند و بدانند كه پشتبعضى از اشياء به نام عروسك، غرض و مرضهاى زيادى خوابيده است .
عروسكى كه با باطرى روشن مىشود وشروع به رقصيدن مىكند، چه آثارى در ذهن صاف كودك ببار مىآورد و چه پيام و پيامدى دارد؟
مادر بايد در امر تربيت، هدفمند، اهل شناخت و مطالعه، با حوصله و صبور، مدير، مهربان و با ادب، با عاطفه و . . . باشد .
بهشت را به بهاء زير پاى مادران مىگسترانند، نه به بهانه .
تا با دست مبارك مادران، جهان به لرزه درنيايد و تا در دامن و آغوش گرم مادران، گرماى محبتبه جهان صادر نشودو تا تربيتبه مرز استاندارد اسلامى نرسد، هدف اسلام عزيز تامين نمىشود . هدف اسلام عزيز و مورد دعوت دين اسلام، همه بشريت هستند و رسيدن به سعادت از كانال محبت و تربيت .
اگر مادرى با داورى بين فرزندان مواجه گردد چه بايد بكند؟
داورى و قضاوت، از ظرافت و لطافتخاصى برخوردار است و اين امر بر كسى پوشيده و پنهان نيست . ولى داورى بين فرزندان و كودكان، ظرافت و لطافت كار را صد چندان مىنمايد .
- ذهن صاف و دست نخورده كودكان
- روح لطيف و ظريف آنها
- داورى توام با تربيت
- فضاى ذهن كودك و محدوديتهاى آن، همه و همه دستبه دست هم مىدهند و كار داورى بين فرزندان و كودكان را با مشكل مواجه مىكند .
آيا مادران مىتوانند داوران خوبى براى فرزندان و كودكان خود باشند؟
در اينجا توجه عزيزان را به يك داستان جالب توجه، كه از طرف «مادر محبت» حضرت زهرا (س)، صورت گرفت، جلب مىنمائيم .
داستان داورى بدين قرار است كه:
«رسول گرامى اسلام درباره مسابقه خطاطى به حسن و حسين (ع) سفارش فرمود:
هر كس خط او زيباتر است، قدرت او نيز بيشتر است .
حسن وحسين هر كدام خط زيبايى نوشتند، اما رسول خدا قضاوت نكرد و آن دو بزرگوار را به مادرشان، فاطمه (س) هدايت فرمود، تا نگرانى قضاوت، با عاطفه مادرى جبران شود .
حضرت زهرا (س) ديد كه هر دو خط زيبا و هر دو در اين مسابقه هنرى شركت نمودهاند، چه بايد كرد؟ با خود گفت:
قالت: انا ماذا اصنع و كيف احكم بينهما؟
من چه مىتوانم بكنم و چگونه ميان دو كودكم داورى كنم؟
قضاوت نهايى را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود:
يا قرتى عينى انى اقطع قلادتى على راسكما و انشر بينكما جواهر هذه القلادة فمن اخذ منها اكثر فخطه احسن و تكون قوته اكثر .
اى نور ديدگانم! من دانههاى اين گردنبند را با پاره كردن رشته آن بر سر شما مىريزم و ميان شما دانههاى گردنبند را پخش مىنمايم . هر كدام از شما دانههاى بيشترى بگيرد، خط او بهتر و قدرت او بيشتر است .» (11)
به حق، ظرافت و زيبايى از لابلاى اين داورى، موج مىزند .
اين داستان حق، داراى لايه هايى است و آمادگى دارد درياى بيكرانى از داوريهاى زيبا را به دينداران و مادران بگشايد و مسير زندگى انسانها را عوض كند . البته اين داستان از باب «مشت نمونه خروار» است و از اين قبيل مطالب در سيره علمى و عملى امامان (ع) موج مىزند و فراوان است .
حال مادران در مورد اين داورى، خود به داورى بنشينند و خودشان را در امور تربيتى محك بزنند!
از ديدگاه قرآن و امامان، امر تربيت و ظرافتهاى آن بسيار جدى است و ذرهاى كوتاهى در آن روا نباشد .
ذهن، انديشه، روح و انسانيت چيزى نيست كه به راحتى بتوان از كنار آن گذر كرد و يا آن را ناديده گرفت .
على (ع) مىفرمايند:
«لا غنى كالعقل و لا فقر كالجهل و لا ميراث كالادب، و لا ظهير كالمشاورة; هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست . هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست .» (12)
رسول اكرم (ص) مىفرمايند: «يا على يلزم الوالدين من ولدهما ما يلزم لهما من عقوقهما» (13)
يا على (ع)، همانطورى كه فرزندان ممكن است عاق والدين گردند، والدين هم ممكن است عاق فرزندان گردند .
همانطورى كه حقوق طرفينى و فراگير است، عقوق (ضيق و سختىها) هم، طرفينى است .
از ديدگاه اسلام، به يك اعتبار، حقوق به دو قسم تقسيم مىگردد:
1 - حقوق مادى،
2 - حقوق معنوى .
صاحبان حقوق، عموم مردم مىباشند و مرد و زن، پير و جوان، حتى رحم (بچه در شكم مادر)، صاحبان حق محسوب مىشوند .
تربيت انسانى اسلامى، از جمله حقوق معنوى محسوب مىشود و نتيجه آن، پيام يا پيامد بزرگى را به همراه خواهد داشت .
آنچه در بين عرف و عموم مرسوم است و شيوع دارد مساله «حقوق و عقوق» والدين است و در اذهان حك شده است كه در صورت سرپيچى فرزندان از والدين، فرزندان مورد عاق والدين قرار مىگيرند و در دنيا و آخرت پيامدهاى بدى در انتظار فرزندان خواهد بود .
اين نكته درست، اما حقوق فرزندان چه؟
آيا در صورت سهل انگارى و بىتوجهى به امر تربيت، والدين مورد عاق فرزندان قرار نمىگيرند؟ يقينا چنين است و در صورت كوتاهى در امر تعليم و تربيت، پيامدهاى بسيار بدى در انتظار پدر و مادر خواهد بود .
مادرى كه به خاطر چشم به هم چشميهاى كور و مدستائيها و مدپرستىهاى پليد، شوهر را زير سؤال مىبرد و با شخصيت و مردانگى او بازى مىكند، آرامش خانواده را به هم مىپاشد و براى امر تربيت ذرهاى ارزش قايل نمىشود، مورد عاق فرزندان قرار نمىگيرد و حقوق آنها را پايمال نكرده است؟ !
مادرى كه مىتواند فرزندش را همانند حسين فهميده، تربيتبكند و بايد هم چنين بكند، ولى به خاطر توقعات بيجا و كور، و سرگرميهاى فريبنده، فرزندش با همان استعداد و آمادگى سرشار، سر از زندان درمىآورد، چه جوابى دارد؟
عدهاى مىگويند در ايران نمىشود كار فرهنگى و تربيتى عميق و هدفمند انجام داد . ولى بايد گفت:
چطور شد، پدر وزيرى، وقتى پسرش در پاكستان متولد شد، و استعداد و نبوغ خاصى را در پسرش شناسايى كرد، مسئله را با يكى از بزرگان محلى در ميان گذاشت، آن عالم، گفت: شما در پاكستان نمىتوانيد به هدف برسيد، بهترين و مناسبترين جا براى رشد و كار فرهنگى، ايران است و شما برويد ايران .
آقاى وزيرى، راهنمايى عالم محل را پذيرفت و آمد قم مقدس و الآن كه پسرش حدود شانزده سال سن دارد، حافظ كل قرآن، حافظ كل نهج البلاغه، حافظ بيش از هفتاد دوره كتاب، در گرايشهاى مختلف اعم از روايات، فقه، رجال، تفسير وغيره .
خلاصه يك خانواده پنج نفره، كلشان حافظ كل قرآن هستند و زندگى بسيار ساده هم دارند .»
با اين مقدمه، برويم سراغ اصل بحث، و ببينيم رابطه پدر فرزندى بين رسول اسلام (ص) و فاصله زهرا (س) چگونه بوده است؟
شيخ صدوق مىفرمايند:
«رسول گرامى اسلام (ص) هر گاه به مسافرت مىرفت، با فاطمه (س) خداحافظى مىكرد و وقتى از سفر برمىگشت، ابتدا به ديدن فاطمه مىشتافت .
در يكى از مسافرتهاى پيامبر (ص)، حضرت زهرا (س) دو دستبند نقره و يك جفت گوشواره براى خويش و يك پرده براى درب منزل خريد، پيامبر (ص) از مسافرت بازگشت و به ديداردختر شتافت .
پس از مشاهده پرده خانه و زيور آلات ساده فاطمه (س) توقف كوتاهى كرد و به مسجد رفت .
حضرت زهرا (س) با خود انديشيد كه پدر ناراحت است و فورى دستبند و گوشواره و پرده را درآورد و خدمت رسول خدا فرستاد و پيام داد:
«قالت: تقرا عليك ابنتك السلام و تقول اجعل هذا فى سبيل الله» دخترت براى تو سلام مىفرستد و مىگويد كه اين [زيور آلات اندك] را نيز در راه خدا انفاق كن .
پيامبر (ص) پس از مشاهده بخشش و ايثار فاطمه (س) سه بار فرمود:
«فداها ابوها; پدرش فداى او باد .» (14)
در مقابل، حضرت زهرا (س) درباره عواطف گرم پدرانه رسول خدا (ص) مطلبى را نقل فرمود كه قابل توجه و ارزيابى است:
وقتى آيه 63 سوره نور نازل شد كه:
«رسول خدا را آنگونه كه همديگر را صدا مىزنيد، نخوانيد»
فاطمه زهرا (س) مىفرمايد:
ترسيدم كه رسول خدا را به لفظ «اى پدر» بخوانم .
من [هم مانند ديگران پدر را] به نام «يا رسول الله» صدا زدم .
[بدين خاطر] پيامبر، يك بار، يا دوبار، يا سه بار از من روى گردانيد [و پاسخ نگفت] . سپس رو به من كرد و فرمود:
اى فاطمه (س) اين آيه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است . تو از من هستى و من از تو هستم .
همانا اين آيه براى ادب كردن جفاكاران درشتخوى قريش، انسانهاى خودخواه و متكبر، نازل شده است .
مرا با جمله «اى پدر» خطاب كن كه مايه حيات قلب من است و خداوند را خشنود مىكند . (15)
اين گونه مطالب در سيره عملى پيامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) و امامان (ع) موج مىزند و اينجا ديگر سخن از عقوق والدين و فرزندان نيست، سخن از حقوق محض است و اخلاق جهانشمول .
نقش تربيتى اينگونه روابط، بسيار بالا است و انسانيت و عاطفه در آن، بسيار فراوان و ريشه دار .
تا بحال، در هيچ جاى دنيا، چنين روابطى بين «پدر و دختر» صورت نگرفته است . اين رابطه، بر خلاف همه روابط معروف در دنيا داراى شان نزول است و هميشه تاريخ، درسآموز .
اين جمله پيامبر (ص) كه در حق فاطمه زهرا (س) فرمود:
«فداها ابوها» ، به بلنداى تاريخ پيام تربيتى دارد .
اين جمله گرانسنگ، مىتواند ميزان و محك بسيار مناسبى باشد، تا همه كسانى كه با امور تربيتى در ارتباط و تماس هستند عموما و والدين خصوصا، خودشان را در معرض محك قرار دهند و فاصلهها را آسيبشناسى كنند .
اگر فاصلهها زياد هست، كه زياد هم هست چرا؟
چه بايد كرد؟
مردم عصر فضا و تكنولوژى عموما و مسلمانان خصوصا، دنبال آن چيزهايى كه به جد بايد باشند، نيستند، و دنبال آن چيزهايى كه اصلا نبايد باشند، هستند . و به عبارت ديگر «سوراخ دعا را گم كردهاند» .
دكور و تجمل، مسلح شدن به مد روز، هماهنگى و همراهى با بازار، رقابت كور با همسايه در ظاهرسازى، پيروى و الگوگيرى سريع از واماندهها و سرخوردههاى غربى، دنبال هر خس و خاشاك، روانه شدن، روى آوردن به مواد مخدر، به بهانه عروسى ادا و اطوار درآوردن، ريخت و پاش فراوان، سر و صداها و روى آوردن به سوى صداهاى آلوده و . . . همه و همه براى آنها مهم است و سراسيمه دنبالش مىدوند ولى امر تربيت، قناعت زيبا، محبت و مدارا، الگوگيرى دينى و ارزشى، حلال و حرام الهى، روح قرآن، سيره عملى امامان و معصومين (ع) برادرى و برابرى، تعهد دينى و . . . چندان برايشان مهم نيست و به راحتى از كنارش گذر مىكنند .
متاسفانه عدهاى از مسلمانان كه زياد هم هستند، از سيره عملى امامان و معصومين الگو نمىگيرند ولى از غربى، آنهم غربى بنجول و سرخورده از زندگى، الگو مىگيرند و در جامعه دينى، انگشت نمايى مىكنند .
به هر تقدير، مادران بدانند، كه با اندك توجه، مىتوانند زمينههاى زندگى بسيار زيبا را فراهم كنند .
مگر حضرت زهرا (س) از چه ابزارهاى تربيتى استفاده مىكرد كه مادران عصر فضا با آن امكانات بىبهره هستند؟ !
فاطمه زهرا (س)، فقط روح و انديشه بلند داشت و بس .
ابزارهاى تربيتى حضرت، عاطفه بود و محبت .
بينش بود و هدفمندى .
و جاذبه بود و جانفشانى در امر تربيت .
امور تربيتى و ظرافتها و لطافتهاى آن، مقام و منزلت مادر و مسؤولت پذيرى وى، الگو بودن فاطمه زهرا (س) در «سيره علمى و عملى» در اين نوشتار، مثلثبحث را تشكيل مىدهد .
امر تربيت، به عنوان بزرگترين منبع و از خدايىترين مسئلهاى است كه هر انسان مسؤول با آن روبرو است و كوتاهى در اين امر تمام هستى يك انسان را زير سؤال مىبرد .
كسى كه بيش از همه در ميدان تعليم و تربيت نقش ايفا مىكند مادر است، و مادر اولين فردى است كه كار تربيتى را آغاز مىكند و در اين جهت تمام حركات و رفتار مادر، اعم از زمزمهها و لالايى، لبخند، نفس كشيدن، ظاهر و باطن، تاثير عميقى بر كودك و روح او مىگذارد و مثلثشخصيت وى را تشكيل مىدهد .
اگر مادران در امر تربيت كوتاهى بكنند و به عنوان مادران بىمسؤوليت معرفى و معروف گردند، عقوق و عوارض بدى در انتظار آنها است و هيچ عذرى پذيرفته نيست .
در پايان بايد گفت، آنچه مىتواند مادران و فرزندانشان را در امر تربيت، بيمه كند، عمل كردن به «سيره و رفتار عملى و علمى» فاطمه زهرا (س) است ولا غير .
1) مثنوى معنوى، دفتر چهارم، بيت 1767، اشاره به آيه 12 غاشيه . 2) همان، دفتر سوم . 3) نهج البلاغه، حكمت 257 . 4) مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص389 . 5) همان . 6) سوره اسراء، آيات 17 - 23 - 24 . 7) بحارالانوار، ج59، ص104 . 8) محمد، دشتى، «نهج الحياة - فرهنگ سخنان فاطمه» قم، مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين، 1375، ص74 . 9) اى . اف . شوماخر، «كوچك زيباست» على رامين، تهران: صدا و سيما، چهارم، 1378، ص61 . 10) مثنوى معنوى، دفتر دوم، ابيات 1529 - 1531 . 11) محمد، دشتى، همان، يا بحارالانوار، ج45، ص190، ح36 . 12) نهج البلاغه، حكمت 54 . 13) بحارالانوار، ج77، ص60، ح3، باب 43 . 14) محمد دشتى، همان . 15) همان .