آخرين قسمت
جـواد محدثـى
ساده نگرى است اگر تإمين نياز و اداى حق خانواده را صرفا به مسايل معيشتى منحصر كنيم. به دليلى پيچيدگى وجود انسان, نيازهاى او هم پيچيده و متنوع و فراتر از جنبه هاى ظاهرى و مادى و جنسى است.
همچنان كه در تربيت فرزند, تنها تإمين نيازهاى مادى و رفاهى كافى نيست, در مسايل خانوادگى هم تنها فراهم كردن معاش و مسكن و لباس و خوراك, ((اداى حق)) به شمار نمىآيد, چرا كه نيازها فراتر از مإكولات و ملبوسات است و ((وظيفه)) هم تنها به تإمين اينها منحصر نيست.
در يك خانواده اسلامى, مسايل اعتقادى, فكرى, احكام و آشنايى با حلال و حرام و سنن دينى و مراسم مذهبى جايگاه خاص دارد. مسوول نهاد خانواده كه مرد است, در برابر اين نياز هم تكليف دارد و در صورت قصور, هم مستحق ملامت است, هم درخور تنبيه و كيفر الهى, چرا كه از اين رهگذر, اخلاق و فرهنگ خانواده و در نتيجه جامعه است كه وضعيت مطلوب مى يابد, يا به نابسامانى كشيده مى شود.
گرچه نور و سوى ديدگان, سبب بينايى و در نتيجه زيبايى و سربلندى است, ولى گاهى هم برخى عوامل معنوى موجب فروغ ديدگان و روشناى چشم و اعتلاى اجتماعى است. داشتن فرزند صالح و همسر شايسته و خانواده خوب و مطلوب, مايه چشم روشنى و فروغ بصر است و فراهم ساختن اين ((قره العين)) بر عهده مرد خانه است.
در قرآن كريم, از دعاهاى بلندى كه در زمره خواسته هاى ((عبادالرحمان)) آمده, يكى هم اين است:
((و الذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قره اعين ...));(1)
پروردگارا, از همسران و ذريه و نسل ما براى ما ((مايه نور چشم)) قرار بده.
اينكه انسان از طريق افراد خانواده, سربلند باشد و آنان نور چشم وى به شمار آيند, در صورتى فراهم مى شود كه با تربيت شايسته و اخلاق خوب و رسيدگى و تربيت, آنان را مهذب, پاك و با دين و ايمان بارآورده باشد. رسيدن به اين مهم, از كسانى برمىآيد كه نسبت به مسايل فرهنگى و اخلاقى خانواده و فرزندان اهتمام ورزند و وقت بگذارند و به عنوان ((مسإله مهم)) در نظرشان, شإن و جايگاهى داشته باشد.
اگر همسر و فرزندان, مطلوب و متدين و متعهد نباشند, انسان از داشتن چنين خانواده اى احساس شرم و حقارت مى كند و دنيا در نظرش تيره و تار گشته, روزگارش به تلخى مى گذرد.
هدايت, مراقبت, رسيدگى, رشددهندگى, آموزش و ... از حقوقى است كه خانواده بر عهده سرپرست خويش دارد. غفلت و كم كارى و بى اعتنايى به اين امور, به هر دليل و بهانه اى كه باشد, پذيرفتنى نيست و شخص مقصر را در برابر ملامت وجدان و نكوهش ديگران بى دفاع و محكوم مى سازد.
يكى از وظايف مرد در خانه, تعليم و ارتقاى فرهنگ افراد و مواظبت بر سلامت روحى و اخلاقى و ارشاد در زمينه مسايل فكرى و فرهنگى و حتى سياسى اجتماعى است. البته تإمين نيازهاى عاطفى و تربيتى هم كه شامل همه و همه مراحل مى شود, تكليفى ديگر است.
متإسفانه حتى در ميان انسانهاى فرهيخته و فرهنگى, مربيان و مبلغان نيز كسانى يافت مى شوند كه با همه فعاليتهاى برون خانه اى و اشتغالات تربيتى و فرهنگى در جامعه و در سطحى گسترده, نسبت به وضع داخل خانه و همسر و فرزندان خويش يا بى خبرند, يا بى خيال, يا گاهى هم ناتوان. اگر ارشاد و هدايت جامعه و ديگران لازم و مفيد است, روشنگرى و راهنمايى در درون خانواده و نسبت به افراد داخل, ضرورىتر و سودمندتر است. از ديرباز گفته اند: ((چراغى كه به خانه رواست, بر امامزاده حرام است.))
گاهى به گناه افتادن زن و فرزندان كسى معلول غفلتهاى خود او از اوضاع داخل و نزديك است. بايد ريشه هاى آن را شناخت و خشكاند. رسالت حفظ و صيانت خانواده از آتش گناه و فساد, بر عهده قيم خانواده و سرپرست آن است.
خداوند در قرآن كريم, به مومنان چنين توصيه مى فرمايد:
((يا ايها الذين امنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس و الحجاره ... ));(2)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم و آتشگيره آن مردم و سنگ است, حفظ كنيد.
پس, ((حفظ خانواده)), به موازات ((حفظ خويش)) از آتش دوزخ, يك تكليف است. مقدمات آن دوزخ فروزان و ملتهب نيز در همين دنيا و با عملكردهاى خلاف, فراهم مى شود.
اگر امر به معروف و نهى از منكر, در درجات و مراتبى كه دارد, به عنوان يك ((كار فرهنگى)) تلقى شود, بايد آن را به درون خانواده هم نسبت به آحادى كه با آنان در ارتباط و تإثيرگذارى هستيم, سرايت دهيم و اين گونه آنان را از فرو افتادن در شعله دوزخ, نگاه داريم. اگر صد در صد هم نتوانيم تإثيرگذار و اصلاح گر باشيم, در حد ميسور و توان. حتى اگر اثرى هم نبخشد, ما به تكليف خويش عمل كرده ايم و مواخذه نخواهيم شد.
از امام صادق(ع) پرسيدند: ((اينكه خداوند فرموده است خود و خانواده خود را از دوزخ حفظ كنيد)), چگونه آنان را از آتش نگهداريم؟ حضرت فرمود: ((تإمرونهن و تنهونهن)), آنان را امر و نهى كنيد (كنايه از نظارت بر كارها و هدايت نسبت به رفتارها). پرسيدند: ما آنان را امر و نهى مى كنيم, ولى پذيرا نيستند. فرمود: ((اذا امرتموهن و نهيتموهن فقد قضيتم ما عليكم));(3) هرگاه آنان را امر و نهى كرديد, تكليفى را كه بر عهده داشتيد, انجام داده ايد.
انجام تكليف امر به معروف و نهى از منكر در قلمرو خانه و خانواده و نسبت به بستگان و نزديكان, موجب حفاظت آنان از آتش دوزخ و شقاوت ابدى مى گردد و بدون آن, جاى مواخذه باقى است! بى تفاوتى و بى تعهدى در اين مسإله مهم, اگر به فساد اخلاقى و گناه و انحراف خانواده كشيده شود, در اين سرانجام و سرنوشت شوم و تلخ, شريكند و مقصر. هرچند امروز, كسى را به دليل قصور در تعليم و تربيت و آموزشهاى فرهنگى و اخلاقى فرزندان و همسرانشان مورد پيگيرى قرار نمى دهند و جرم تلقى نمى شود, ولى از نظر دين و خدا, مسووليت جدى است و تقصير, عامل تعقيب!
استشهاد به آيه ((قوا انفسكم و اهليكم نارا)) در روايات متعددى آمده است و قلمرو آن حتى به مسايل فكرى, مرامى و سياسى هم كشيده مى شود. سليمان بن خالد مى گويد: به حضرت صادق(ع) عرض كردم: خانواده اى دارم كه از من حرف شنوى دارند, آيا آنان را به اين ((امر)) دعوت كنم؟ (اشاره به فراخوانى به اهل بيت و دعوت به مرام تشيع و ولايت) امام در پاسخ فرمودند: آرى. آنگاه آيه شريفه را تلاوت فرموده و به آن استدلال كردند.
علامه مجلسى در ذيل اين حديث, تحت عنوان ((بيان)) توضيحى دارد كه سودمند است. حفظ خويشتن از آتش را به اين مى داند كه انسان با صبر و شكيبايى در راه اطاعت خدا ترك معصيت و با پرهيز از پيروى شهوات و تمنيات نفسانى, خود را از عذاب نگه دارد و خانواده را نيز با چهار برنامه, مصونيت از آتش ببخشد: اول, دعوت آنان به طاعت پروردگار. دوم, آموختن فرايض و واجبات دينى به آنان. سوم, نهى و بازداشتن آنان از زشتيها و قبايح. چهارم, تشويق و واداشتن ايشان به كارهاى خوب. سپس مى افزايد: آيه دلالت مى كند كه امر به معروف و نهى از منكر نسبت به نزديكان, مثل همسر و خدمتكاران و پدر و مادر و فرزندان و ساير بستگان بر انسان واجب است و اينان در اين مسإله, مقدم بر ديگران اند.(4)
مجموعه اين توصيه ها, تكليف يك مسلمان را در باره ((تربيت مكتبى)) خانواده و فضاسازى براى رشد باورهاى دينى و بهره گيرى از شيوه هاى جاذبه دار و مشوق و خوشبين كننده در دعوت به امور دينى و پرهيز از آنچه مايه گريز, نفرت و بدبينى است, روشن مى سازد. قطعا شيوه تشويقى و ترغيبى, نسبت به روش تنبيهى و توبيخى موثرتر و كارسازتر است. پدر يك خانه, نبايد نسبت به ناهنجاريهاى اخلاقى و رواج گناه و فساد در اعضاى خانواده, بى توجه و بى تعهد باشد. زمينه سازى براى فراگيرى دين نيز رسالتى ديگر است. يا خودش به همسر و فرزندان بياموزد, يا كسى را به خانه آورد تا حلال و حرام و احكام الهى را به آنان بياموزد, يا به مجالس و كلاسها و دوره هايى بفرستد كه در آنجا آموزش ببيند.
آنچه انسان مى شنود يا مى خواند يا فرا مى گيرد, در شكل دهى به انديشه و روان موثر است. پس به عنوان ((غذاى روح و فكر)) بايد به مسايل و فراورده هاى فكرى و فرهنگى كه مورد استفاده همسر و فرزندان قرار مى گيرد, حساس بود. همه خواندنيها و همه ديدنيها خوب و سالم نيست, گاهى كتابها, مجلات و فيلمها ... بدآموز و محرك و فسادآور است و نظارت لازم است.
با آن همه تإكيد كه اسلام و قرآن بر علم و دانش و فريضه بودن ((طلب علم)) دارد, در برخى روايات مى خوانيم كه به همسرانتان سوره يوسف نياموزيد و بر آنان نخوانيد, چون كه در آن ((فتنه ها))ست و سوره نور به آنان ياد بدهيد, چرا كه در آن ((پندها))ست.(5)
با همه فضيلتى كه خواندن و آموختن قرآن دارد, چرا نسبت به آن سوره حساسيت است؟ چون شرح فتنه گريها و شيدايى زليخا به يوسف و مكر و حيله او در به دام انداختن يوسف مطرح است, كه ممكن است براى برخى دختران و زنان, وسوسه انگيز و فتنه خيز باشد, اما سوره نور, دعوت به حجاب و تحفظ و متانت و خويشتن دارى و پرهيز از خودنمايى و بدحجابى و عشوه گرى است و براى اين قشر, كاربردىتر و عبرتآموز و پنددهنده است. آنچه سلامت فكرى و روحى زنان را تإمين مى كند, همان صداقت و سادگى و پاكدلى است و گاهى برخى آثار و رمانها و فيلمها و آموزشها, ذهن آنان را در پيمودن راه گناه و فتنه انگيزى برانگيزد و برايشان زيانبار باشد.
مرحوم استاد دكتر سيدجواد مصطفوى در ((بهشت خانواده)) بحثى در اين زمينه دارد و با اشاره به روايتى كه از آموختن كتابت به زنان نهى مى كند, تحليلى از اين موضوع ارائه مى دهد و برخى سوء استفاده هايى را كه بانوان در اثر سواد و آموختن برخى علمها و آشنايى با بعضى فتنه ها و شگردها داشته و دارند, ياد مى كند و در مقابل اين گونه تحصيلكرده هاى نيرنگ باز, از بانوان پاكدل و باصفايى كه صداقت و ساده دلى آنان, محفوظشان مى دارد و زندگيهاى آرامتر و سالمترى دارند ياد مى كند و در پايان مى افزايد:
((ما دانشگاه ديده هاى متمدن, بايد چند روزى مهمان چنان خانواده ها باشيم و گلزار بى خار و بهشت برين زندگى خانوادگى آنان را ببينيم, تا ناخودآگاه, آهى سرد از دل پردرد برآوريم و باور كنيم كه بدون معلومات جهان بينى و جامعه شناسى هم مى توان زندگى باصفايى داشت و به جاى بيست سال زندگى توإم با بيمارى و جنگ اعصاب, مى توان شصت سال زندگى بانشاط و محبت و كامرانى داشت و باور كنيم كه بيسوادان پاكدلى كه فرهنگ ساده امام صادق(ع) را پذيرفتند و حتى لغت ((همزيستى مسالمتآميز)) را نمى توانستند ادا كنند, بهتر از كسانى زيستند كه دانشگاهها و لابراتورها ساختند, ولى از مكتب امام صادق روىگردان شدند.)) و بعد به عنوان يك آرزوى مقدس ياد مى كند كه ((چقدر باصفا و لذت بخش است زمانى كه پانصد ميليون بانوان مسلمان, هم باسواد باشند و هم پاكدامن و باصفا ... بسيارى از معلومات عصر ما براى زن نه لازم است و نه فضيلت, بلكه اتلاف وقت است و احيانا رذيلت, در صورتى كه پاكدلى و پاكدامنى براى هميشه و در حد اعلايش فضيلت است و كمال.))(6)
پس چه بايد كرد كه همسران بافضيلت شوند و خانواده ها برخوردار از صفا و كمال؟ جز با كار فرهنگى و تربيتى با افراد اين كانون؟
رسول خدا(ص) فرمود:
((ملعون ملعون من ضيع من يعول));(7)
ملعون است, ملعون است كسى كه افراد تحت تكفل خويش را تباه سازد.
و اين ضايع و تباه ساختن چيست؟ فقط رسيدگى نكردن به مسايل معيشتى و رفاهى و حقوق مادى است؟ يا حقوق فرهنگى و تربيتى خانواده را نيز در بر مى گيرد؟
((تباه سازى فرهنگى)) در خانواده ها, كمتر از ناديده گرفتن ((حقوق مادى)) نيست! پس بايد ((حقوق فرهنگى)) خانواده را هم شناخت و آن را ادا كرد. در اين صورت است كه اين ((خيمه عفاف)), پابرجا و استوار مى ماند و طوفان حادثه هاى سهمگين زندگى آن را از جاى نمى كند.
پايان اين نوشته را حديثى از حضرت على(ع) قرار مى دهيم, كه خطاب به فرزندش محمد حنفيه در مورد رسيدگى به زن و شيوه معاشرت خوب با همسر توصيه مى فرمايد:
((فدارها على كل حال و احسن الصحبه لها ليصفو عيشك.))(8)
در همه حال با همسرت مدارا كن و با او معاشرت و همنشينى شايسته داشته باش, تا زندگى ات باصفا شود.
صفايى كه همه در جستجوى آنند و اگر بر خانه ها و خانواده ها بال بگسترد و سايه افكند, زندگيها بهشتى فرخ زا و مسرت بخش مى شود و اگر هماى صفا از خانه ها و آشيانه ها پر بكشد و بكوچد, خانه و زندگى, دوزخى تحمل ناپذير مى گردد.
1ـ فرقان, آيه 74. 2ـ تحريم, آيه 6. 3ـ وسائل الشيعه, ج14, ص127. 4ـ بحارالانوار, ج71, ص86. 5ـ وسائل الشيعه, ج14, ص127. 6ـ بهشت خانواده, ص320 (چاپ اول). 7ـ وسائل الشيعه, ج14, ص122. 8ـ همان, ص120.