2. عصر خلفا
بعد از رحلت پيامبر اصحاب به قرآن و سنت و احاديثى كه از رسول گرامى شنيده بودند عمل مىكردند و چون به مسائل جديد و مشكلى برمىخوردند و يا در تفسير و معناى آيات و روايات اشكال و ابهامى بر ايشان روى مىداد به علىبن ابىطالب عليه السلام كه اهل ذكر و باب علم پيغمبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بود مراجعه مىكردند.
در اين عصر حديث و سنت پيغمبر مهمترين اساس تشريع بعد از قرآن بود، چه در قرآن آمده كه:
«ما آتاكم الرسول فخذوه ومانهاكم عنه فانتهوا; (11)
آنچه پيغمبر براى شما آورده به آن عمل كنيد و از آنچه نهى كرده، خوددارى نماييد.»
3. عصر امام حسن و امام حسين عليه السلام
بعد از شهادت على عليه السلام، امام حسن و امام حسين يكى پس از ديگرى مرجع حل و فصل احكام پيروان و شيعيان بودند، ولى متاسفانه در ايندوران، حكومت اسلامى وضع اسفناكى داشت و ظلم و استبداد مجالى براى ابلاغ احكام به مردم نمىداد، اولياى دين نيز به خاطر محدوديتهايى كه داشتند، تنها براى پيروان و اطرافيان خود احكام را بيان مىنمودند.
4. عصر امام سجاد عليه السلام
امام سجاد عليه السلام با همه مشكلات و محدوديتها و كنترل شديد حكومت غاصب وقت، در ضمن دعا و راز و نياز با پروردگار، بسيارى از دقايق علوم و احكام الهى و مسائل تربيتى و اخلاقى را بيان مىكردند. مجموعه اين دعاها به صورت كتاب بسيار نفيسى به نام «صحيفه كامله سجاديه» درآمده است. و رسالهاى هم از آن حضرت به جا مانده كه به نام «رساله حقوق» معروف است.
5. عصر امام محمد باقر عليه السلام
پس از حضرت سجاد عليه السلام، فرزند برومندش امام باقر عليه السلام به جاى پدر عهدهدار امر امامت گرديد. در اين عصر بر اثر انقلاب حسينى و شهادت آن حضرت و اقدامات امام سجاد از يكسو، و شروع مخالفتبنىعباس با بنىاميه از سوى ديگر، زمينه مساعدى براى تعليم و تربيت و آگاه ساختن مردم به قوانين ودستورات راستين اسلام فراهم گشت و امام باقر عليه السلام به خوبى از اين فرصت استفاده كردند و زمينه مساعدترى براى فرزند خود امامصادق فراهم ساختند.
6. عصر امام صادق عليه السلام
در عصر امام صادق عليه السلام هرج و مرج امويان به اوج خود رسيده بود. حضرت اين فرصت را غنيمتشمرده و به تبليغ آيين پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم پرداخت و فقه شيعه را به طور گسترده پايهگذارى كرد.
گفته مىشود در حدود چهار هزار شاگرد ازمحضر پر فيضش استفاده مىكردند و از گفتهها و درسهاى آن حضرت، قريب به چهارصد كتاب در رشتههاى مختلف تهيه نمودند.
7. عصر ساير ائمه عليهم السلام
بعد از امام صادق عليه السلام دردوره امام رضا عليه السلام و فرزندانش نيز جنبشهاى علمى و فرهنگى فراوانى پديد آمد، ولى رفته رفته بر اثر انتقال امام رضا عليه السلام به خراسان و امام هادى به سامرا و محدوديت امام حسن عسكرى عليه السلام، اين آزادى فرهنگى محدودتر گرديد; درعين حال، شاگردانشان در گوشه و كنار به نشر علوم و احاديث پرداختند و از زمان امام علىبن ابى طالب عليه السلام تا عصر امام حسن عسكرى عليه السلام، شاگردان آنها توانستند در حدود 6600 كتاب از درياى دانش آنها تهيه كنند.
مرحوم شيخ حرعاملى قسمتى از اين آثار را در مجموعه بزرگى به نام وسائل الشيعه تنظيم و جمعآورى نموده كه مورد استفاده فقها و مجتهدان است. پيش از او نيز مرحوم كلينى (متوفى 329ه. ق.) و شيخ صدوق (متوفى 381ه. ق.) و شيخ طوسى (متوفى 460 هـ. ق.) در چهار كتاب چندين جلدى به نامهاى اصول و فروع كافى، من لايحضره الفقيه، تهذيب و استبصار امهات روايات فقهى را گردآورى كرده بودند.
8. دوران نايبان امام
پس از امام حسن عسكرى عليه السلام فرزند برومندش، حضرت ولىعصر عليه السلام به امامت رسيد. در اين عصر مردم به وسيله چهار نفر كه نماينده و نايب آن حضرت بودند، مشكلات و مسائل خود را حل مىكردند وپس از مدتى بنا به مصالح عالى الهى امام دوازدهم از انظار پنهان گشت، و طبق مداركى اين نمايندگى به طور عموم به فقهاى عظام منتقل گرديد.
طبق اين مدارك، فقهاى عظام از زمان غيبتبه وسيله اجتهاد، احكام و مسائل تازهاى را كه پيش مىآمد از قرآن و حديث و اجماع و عقل، استنباط نموده و براى مردم بيان مىكردند.
9. پيدايش مكتبهاى اهل سنت
در عصر امام صادق عليه السلام چندين مكتب ديگر فقهى پديد آمد، از جمله مكتبهاى مالكى، شافعى، حنبلى، حنفى و چهرههايى همچون داوودبن على ظاهرى اصفهانى، حسن بصرى، سفيان ثورىكه مستقلا اهل نظر و فتوا بودند و مردم كم و بيش از آنها پيروى مىكردند.
در سال 665 هجرى، الملك الظاهر در مصر رسما اعلام داشت كه جز چهار مكتب حنفى، شافعى، مالكى و حنبلى هيچ مذهب ديگرى رسميت ندارد و از اين تاريخ، عصر تقليد اهل تسنن از اين چهار مكتب آغاز گرديد و درهاى اجتهاد بسته شد و فقهاى اهل سنتبه جاى اجتهاد و گسترش فقه به تقليد از چهار مكتب فوق و شرح كتابهاى مختصر و اختصار كتابهاى مفصل فقهى پرداختند. (12)
10. عصر نهضت و اجتهاد
اين وضع همچنان ادامه داشت تا اين كه اخيرا بعضى از فقهاى اهلسنت، همانند شيخ محمد عبده و شيخ مراغى بزرگ، شيخ عبدالمجيد سليم و شيخ محمود شلتوت راه اجتهاد را گشودند و خود رااز تقليد مكتب خاصى آزاد ساختند، به طورى كه اكنون مىتوانند فقهخود را مانند فقه شيعه با تطورات و تحولات زمان توسعه و گسترش دهند.
11. عصر فقه مقارن يا تطبيقى
در سالهاى اخير دانشگاه الازهر با مطرح ساختن فقه مقارن، تحولعظيم خود را آغاز كرد و افق نوينى به روى دانشجويان الازهر گشود.
فقه مقارن، فقهى است مشتمل بر فقه شيعه و سنى كه در آن محقق ومجتهد بىآن كه تحت تاثير مكتب خاصى قرار گيرد، براساس دليل، پيش مىرود و نظرى را كه دليل قويترى دارد، مىپذيرد، از هر افقى كه باشد.
در هفدهم ربيعالاول سال 1378 هجرى قمرى رئيس اسبق دانشگاه الازهر و مفتى اعظم اهل تسنن، شيخ محمود شلتوت، طى فتواى تاريخى خود با صراحت اعلام داشت كه عمل به مذهب جعفرى، مانند عمل به مذاهب ديگر صحيح بوده و هر كس مىتواند اعمال مذهبى خود را بر طبق فقه شيعه انجام دهد. (13)
او در مصاحبهاى اظهار داشت: «من و بسيارى از برادران همكارم در دارالتقريب و مجامع ازهر و كميسيونهايى كه براى قانون احوال شخصى (قوانين مربوط به خانواده) تشكيل مىشد توانستيم كه اقوال و آرايى از مذهب شيعه را بر مذهب تسنن ترجيح دهيم. هرگز فراموش نمىكنم، هنگامىكه به تدريس فقه مذاهب اسلام مشغول بودم و آرا را از نظر مىگذراندم، در ميان آنها تنها مذهب شيعه توجهم را جلب نمود و چه بسا راى شيعه را به دليل قدرت استدلالهايش ترجيح مىدادم، زيرا در مقابل دليل قوى و منطق محكم بايد خاضع بود.
و نيز فراموش نمىكنم كه در بسيارى از قوانين، به خصوص قوانين مربوط به خانواده (مانند طلاق، ازدواج، ارث و...) طبق مذهب شيعه فتوا دادهام.
اين است كه امروز وظيفه خود مىدانم كه در دانشكده حقوق اسلامى كه از دانشكدههاى الازهر است آنچه را كه سالها آرزومند آن بودم، برقرار سازم و آن فقه مقارن است و هدف ما به دست آوردن حكم صحيح اسلامى از فقه هر يك از مذاهب اسلامى است و قطعا فقه شيعه در اين مورد در صف اول قرار گرفته است.»