دكتر اصغر قائدان
(عضو هيات علمى دانشگاه امام حسين (ع))
از هنگامى كه نيروى نظامى مسلمانان از مرزهاى جزيرةالعرب خارج شده و در صدد گسترش اسلام به مناطق مجاور برآمدند، در مراحل مختلف عملياتى و فتوح خويش با پديدهاى جديد در جنگها روبرو گرديدند كه مقابله با آن نيازمند تكنيك، ابزار و تاكتيكهاى جنگى جديد و ويژه بود.بر اساس شرايط جديد، ديگر جنگهاى زمينى تنها جنگهايى نبودند كه مسلمانان با آن روبرو باشند.مسلمانان در اين راه با تلاش و كوشش بىنظير به پيشرفتها و تكامل چشمگيرى دستيافتند.ديرى نپاييد كه استفاده از كشتىها و ملوانان و متخصصان جنگ در دريا، ايجاد كارخانجات كشتى سازى در سواحل كشورهاى فتح شده و ساختسلاحها و ابزارهاى جنگى مخصوص كشتىها باعثبه وجود آمدن ناوگانهاى عظيم جنگى گشت كه مسلمانان به وسيله آن توانستند جزاير مختلف و نيز سواحل شمالى آفريقا، اندلس، سواحل درياى مديترانه را فتح كرده و اسلام را تا دورترين نقاط گسترش دهند، در اين مقاله برآنيم تا سير تحول و تطور نيروى دريايى مسلمانان از آغاز تا پايان عصر عباسى را به اجمال مورد بررسى قرار دهيم.
ناوگان، اسطول، كشتى، غازى، بحر، دريا، صوارى، سفينه، لگام.
اعراب از ديرباز به ويژه قرنها قبل از اسلام، با دريا و دريانوردى آشنايى داشتند و چون اكثر آنها از طريق تجارت روزگار مىگذرانيدند، از اينرو كشتىهاى تجارى آنان همواره در حال فعاليتبود در اين مورد مىتوان به حميريان و قوم سبا اشاره داشت. (1) عرب جزيرةالعرب، در منطقهاى سكونت داشته كه به سبب محاصره دريا از سه طرف، همواره با دريا و ارتباطات دريايى آشنا بوده است و بارها در تجارت زمستانى به سوى حبشه، از درياى سرخ عبور كرده است. مىتوان گفت نخستين بار كه در ميان مسلمانان يك سفر دريايى پديد آمد، زمان مهاجرت به حبشه بود و به دليل مسافرت با كشتى، آن مهاجران را «اصحاب سفينه» لقب دادند.به علت آشنايى عرب جزيرةالعرب با دريا و نيز اهميت آن است كه در قرآن كريم سىوهشتبار از بحر و بحيره و بحرين (2) و چهار بار نيز از كشتى يا سفينه نام برده شده است. (3) اما با اين وصف، جاى تعجب است كه چگونه طبرى از عدم آشنايى خليفه دوم نسبتبه دريا سخن گفته است.او روايت مىكند كه: معاويه مترصد كسب اجازه از خليفه براى يك نبرد دريايى بود، اما خليفه پس از آنكه از عمروبن عاص خواست دريا را براى او توصيف كند و مطمئن شد كه دريا براى جان مسلمانان خطر دارد، چنين اجازهاى را نداد و خطاب به معاويه گفت: «به خدا سوگند هرگز مسلمانان را به اين راه وادار نمىكنم» . (4) اين در حالى است (5) كه قبل از آن، رسول خدا (ص) بارها مسلمانان را به جهاد از طريق دريا تشويق فرموده بود: «لاتركب البرح الاحاجا، او معتمرا او غازيا فى سبيل الله» ; (6) (در دريا حركت نكنيد جز براى حج و عمره و جهاد در راه خدا) ; و نيز آن حضرت مىفرمود: «من غزا فى البحر غزوة فى سبيل الله...» ; (7) (كسى كه در راه خدا به نبرد در دريا بپردازد، خداوند از احوال كسى كه در راه او [در دريا] جهاد مىكند آگاهتر است، پس او در اطاعتخود به خداوند پناه برده، بهشت او را به خود مىخواند و آتش او را از خود مىگريزاند) .از ام حرام نقل شده است كه روزى رسول خدا (ص) در خانه او فرمود: «ناس من امتى عرضوا على غزاة فى سبيل الله يركبون...» ; (8) (گروهى از امت من به عنوان مجاهد در راه خدا همچون پادشاهان و ملوك در دريا بركشتىها سوار خواهند شد) .ام حرام مىگويد: از او خواستم كه از خدا بخواهد من هم جزء آنان باشم.پس آن حضرت فرمود: تو اولين آنان خواهى بود.اين گفته پيامبر (ص) بعدها محقق شد; ام حرام به همراه همسرش عبادةبن صامت در سپاهى كه براى فتح قبرس حركت كرده بود حضور يافت و در آن نبرد دريايى از پشت استر خويش به زمين افتاد و از دنيا رفت و در همانجا مدفون گشت. (9) همچنين از آن حضرت، روايتشده است: «شهيد دريا مثل شهيد خشكى است و سرگردان شده در دريا چون كسى است كه خون او در خشكى ريخته شده باشد» ; و نيز مىفرمود: «يك جنگ در دريا برابر با ده جنگ در خشكى است و كسى كه در دريا گرمازده يا سرگردان شود چون كسى است كه خون او در راه خداوند سبحان در خشكى ريخته شود» . (10)
در دوران پيامبر (ص) و پس از او، ابوبكر موقعيتبراى نبرد دريايى پيش نيامد.به رغم آن روايتى كه قبلا ذكر شد، چند عمليات دريايى در دوران خلافت عمر گزارش شده است; از جمله اينكه: اولين تهاجم دريايى از سوى والى بحرين، عثمانبن عاص ثقفى، به سواحل هند صورت گرفت كه تا نزديك بمبئى در مكانى به نام «تانه» رسيده و تا مصب رودخانه سند پيش رفت. (11) همچنين، والى ديگر بحرين، علاءبن حضرمى، از طريق دريا به ايران حمله نمود و در سال 17ه به شهر اصطخر رسيد.در سال 20، خليفه عمربن خطاب به علقمةبن مجزر براى حملهاى دريايى به سوى حبشه از طريق درياى سرخ فرمان داد تا به اين شكل از مسلمانان در قبال تهاجمات دريايى حبشيان بر سواحل مرزهاى اسلام دفاع كنند اين حمله اگر چه عقيم ماند، اما با اين وجود، مسلمانان توانستند تا شهر «اودلس» در حبشه پيشروى نمايند. (12) فتح قبرس در سال 27 يا 28ه نخستين تجربه موفق بود و چون مسلمانان از اين نبرد پيروز بيرون آمدند، در اين نوع جنگ نيز بيشتر فعال شدند.اگر روايت نه چندان صحيح طبرى در مورد جنگ اندلس در عصر عثمان - به سال 27- را بپذيريم، (13) بايد گفت مسلمانان يك سال قبل از فتح قبرس و پس از فتح افريقيه، از طريق دريا براى فتح اندلس اقدام كردهاند. طبرى گزارش مىكند كه خليفه به عبداللهبن نافع دستور داد تا از طريق دريا به سوى اندلس تهاجم برند.او به فرمانده سپاهش چنين نوشت:
«اما بعد، جز اين نيست كه قسطنطنيه از طريق اندلس فتح خواهد شد و شما اگر آن را گشوديد در اجر و پاداش كسى كه قسطنطنيه را فتح كرده شريك هستيد» . (14) عثمان در فتح اندلس، قصد داشتيك استراتژى پيشرفته را به نمايش بگذارد و آن اينكه فتح قسطنطنيه جز از طريق اروپا و آن هم از طريق دريا و فتح اندلس ميسر نيست. مسلمانان ابتدا رودس و سيسيل را فتح كردند و در سال 34ه مهمترين نبردهاى دريايى در تاريخ فتوح اسلام را عليه روم به راه انداختند.در آن نبرد كه به فرماندهى عبداللهبن سعدبن ابىسرح، حاكم مصر، صورت گرفت و نبرد «ذات الصوارى» ناميده شد، به يك پيروزى درخشان دستيافتند. (15) از سال 28ه كشتىهاى مسلمانان در درياها بر كشتىهاى بيزانس تفوق يافته و سيادت خود را بر درياها محرز نموده و حملات متعددى را عليه سواحل تحتسلطه بيزانس انجام دادند. (16) به هنگام رسيدن مروانبن محمد به مصر، كه عباسيان در تعقيب او بودند، وى بخشى از نيروهاى خود را به سوى دريا فرستاد تا تمامى كشتىها را در سواحل درياى مديترانه به ويژه در اسكندريه به آتش كشند.او همچنين كشتىهاى موجود در فسطاط را كه در رود نيل مستقر بودند به آتش كشيد. (17)
عباسيان براى نخستين بار در مقاصد نظامى و به هنگام محاصره شهر واسط از كشتى استفاده كردند.آنها كشتىها را پر از هيزم كرده در داخل آنها آتش انداختند و سپس به سوى واسط روان ساختند تا هر چه سر راه آنها قرار دارد سوزانيده شود; اما ابنهبيره حاكم اموى اين شهر قلابهايى آماده كرده بود كه به وسيله آن كشتىهاى مهاجم را مىكشيد و غرق مىساخت. (18) خليفه منصور نيز به نيروى دريايى و ساخت كشتىهاى جنگى اهميت مىداد و بدينمنظور كارخانههايى براى ساختن كشتى به ويژه در مصر احداث نموده و مردم را به كار كردن در آن تشويق مىكرد; او حتى ذمىها را تا زمان كار در كارخانههاى ساخت كشتى از پرداخت جزيه معاف كرد. (19) منصور به بازگردانيدن اندلس به حاكميت دولت عباسى مىانديشيد، از اينرو در سال 146ه به فرمانده سپاه خود علاءبن مغيث الحيصبى دستور داد تا با يك نيروى دريايى عظيم به سوى اندلس حركت كند.او در مرزهاى باجه فرود آمد و دشمنان عبدالرحمان الداخل، به ويژه فهريان و يمانيان، نيز به او پيوستند; انقلاب گسترش پيدا كرد تا اينكه عبدالرحمان توانست اين شورش و انقلاب را سركوب نمايد. ( 20) منصور در سال 146ه به دليل اينكه مردم تونس بيزانسيان را در تهاجمات ايشان عليه لاذقيه و طرابلس در سال 140ه يارى رسانيده بودند، از طريق دريا مورد حمله قرار داد.فرماندهى اين تهاجم دريايى را امير البحر شامى، عباسبن سفيان خثعمى برعهده داشت و اين نخستين لشكرى بود كه از زمان تشكيل دولت عباسيان، به سوى قبرس عازم شد.منصور يك ناوگان دريايى براى مقابله با تهاجمات دريايى تدارك ديده بود.در سال 153ه حبشيان با ناوگانهاى خود جده را مورد تهاجم قرار دادند و منصور ناوگان دريايى خود را عليه آنان به كار گرفت و توانست تجاوزات آنان را دفع نمايد. (21) همچنين منصور پس از بازگشت از حجبعد از آنكه خبر تهاجمات و يورشهاى راهزنان ساكن در مناطق سند به كشتىها و شهرهاى ساحلى و تخريب سواحل حجاز را دريافت كرد، براى از بين بردن اين تهاجمات، يك حمله دريايى از طريق بصره تدارك ديد. (22) در دوران او نيروى دريايى چند جنگ ديگر انجام داد; از جمله تهاجم به قبرس (156ه) و سواحل آسياى صغير (157ه) كه البته بيزانس توانست ارتباط بين نيروى دريايى و زمينى مسلمانان را قطع كرده و عمليات ثمامةبن وقاص را در تهاجم به آسياى صغير ناكام گذارد. (23) دولت عباسى در اين دوران (منصور) كوشيد تا سيطره خود را بر درياهاى هند برقرار سازد و با راهزنان دريايى كه اين درياها را دستخوش تجاوز و غارت خود مىكردند برخورد نمايد.او اين كار را به منظور تامين راه تجارت با هند و چين انجام مىداد، از ين رو عمربن جميل را با كشتىهاى جنگى به اين ماموريت فرستاد.عمر به «تماران» و سپس به قندهار رفت و آنجا را فتح كرد. در دوران مهدى نيز، المعمربن عباس خثعمى در سال 160ه دستبه يك جنگ دريايى زد. (24) عباسيان در اين عصر به خاطر مرزهاى مشترك دريايى ناچار به درگيرى با ناوگانهاى بيزانس بودند و ناوگانهاى خود را براى تحت نظر گرفتن تحركات دريايى ناوگانهاى بيزانس وارد عمل مىكردند. (25) علاوه بر آن، به تهاجمات و جنگهاى دريايى و يا مقابله با تهاجمات بيزانس نيز مىپرداختند.اما در حقيقت، فعاليت دريايى عباسيان در اين عصر چندان پويا نبود; زيرا اين دولت در برخوردهاى دريايى به ويژه در درياى مديترانه با يك فترت روبرو شده بود. دولتهاى اروپايى به خاطر مشكلات داخلى ، از اين دريا غافل شده و در حدود نيم قرن راه را براى سيطره بىرقيب بيزانس باز گذاشته بودند كه البته بيزانس نيز گاهى به خاطر درگيرى با بلغارها در اروپا از مسائل اين دريا غافل مىماند. (26) با اين حال، مسلمانان در سالهاى 148 و 149ه سلسله حملاتى را به قبرس و سيسيل تدارك ديدند و تا سال 156ه تا حدودى فعاليتها و نبردهاى دريايى فعال شد و زمينه براى افزايش حملات نظامى دريايى در دوران خليفه مهدى فراهم گرديد. (27) خليفه در اين دوران، عبدالملك بن شهاب مسمعى را به فرماندهى يك ناوگان دريايى منصوب نموده و او را به سوى سرزمينهاى هند اعزام داشت.وى در سال 160ه شهر «باربد» را تسخير كرد.عباسيان در اين حمله از منجنيق نيز بهره بردند. (28) در اين دوران فعاليتهاى دريايى گسترش بيشترى يافت.
در دوران هارون نيز تهاجمات و درگيرىهاى دريايى افزايش يافت و از سال 170 تا 174ه چند درگيرى عمده به وقوع پيوست.در سال 174ه مجددا تحركات دريايى لشكر عباسى براى تهاجم به قبرس شروع شد.در اين سال بعضى از راههاى دريايى عباسيان كه مصر را به شام مرتبط مىساخت از سوى ناوگان رومى مورد تهاجم قرار گرفت. (29) هارون با ناوگان عباسى شام در همان جزيره قبرس به مقابله با اين تهاجم پرداخت.ناوگان او به خليج ايتاليا در سواحل جنوبى آسياى صغير رسيد (30) و با ناوگان رومى درگير شده و آن را شكست داد و حتى فرمانده نيروى دريايى روم را به اسارت گرفت. (31) عباسيان، پايگاههايى را جهت مقاله با تهاجمات بيزانس در سواحل شمال افريقيه برپا كردند; از جمله پايگاه «المنسيتر» كه هرثمةبن اعين در سال 180ه ايجاد نمود.اغالبه هم اين پايگاهها را كه «قصور» يا «پاسگاه» ناميده مىشد، گسترش داد.ناوگان عباسى در سال 190 و 191ه به فرماندهى اغالبه، سواحل يونان و رودس را مورد تهاجم قرار دادند.در دوران امين نيز اين فعاليتهاى دريايى همچنان در درياى مديترانه برقرار بود. (32) در دوران مامون، عبداللهبن طاهر تعدادى كشتى جنگى از طرسوس به راه انداخت و تا «تنيس» (33) پيش رفت.مامون در سال 210ه او را براى سركوبى شورشهاى داخلى مصر بدان جا اعزام داشته بود.وى توانست اندلسىها را در اسكندريه به محاصره خود درآورد. (34) در دوران معتصم نيز فعاليتهاى دريايى در درياى مديترانه همچنان قابل ملاحظه بود و تسلط بر آن دريا از شرق تا غرب كامل گرديد. (35) در مجموع بايد گفت: در دوران عباسيان توجه به دريا و نيروى دريايى به اندازهاى گسترش يافت كه ديوانى به نام «ديوان الاسطول» براى آن پديد آمد.در اين ديوان، اسامى كسانى كه مىبايست در آن ناوگانها خدمت كنند به همراه ميزان مواجب و عطايا و غنيمتها ثبت مىشد. حضور در نيروى دريايى از روى اختيار و داوطلبانه بود. (36) نيروهاى نظامى كه مىخواستند در دريا و نيروى دريايى خدمت كنند مىبايستبه اندازه لازم داراى مهارت، تجربه و شجاعتبوده و بتوانند در صورت نياز، به تعمير و اصلاح كشتى هم بپردازند و يا تيراندازى و دريانوردى نمايند.خلفا بعضى افراد را به سوى مناطق سرحدى و سواحل مىفرستادند تا در آنجا مقيم شده و مرزهاى دريايى و سواحل را به عنوان مناطق پشتيبان به وسيله ساختن ديوار و حصار مستحكم نمايند. (37) براى جذب نيرو در نبردهاى دريايى، مسلمانان به جهاد فراخوانده مىشدند و در آن حال بسيارى افراد داوطلبانه در پايگاهها و سواحل مستقر مىشدند تا در فريضه جهاد شركت كنند.در يك نمونه، اسدبن فرات، قاضى قيروان، فرماندهى يك ناوگان دريايى را بر عهده گرفت كه در آن يك صد كشتى با ده هزار نيروى نظامى براى فتح سيسيل حضور داشتند. (38) در بسيارى از سرحدات و سواحل شام، پايگاههايى ساخته شده بود تا مجاهدان در آنجا به استقبال دشمنانى كه از طريق دريا تهاجم مىكنند بشتابند.اين مجاهدان از شهرهاى شام و مصر مىآمدند. (39) يكى از مجاهدان معروف كه نام او در ديوان ساحل شام براى جهاد ثبتشده بود «عبدالرحمنبن عمر اوزاعى» فقيه بزرگ عصر منصور بود.او در سال 140ه در يكى از جنگهاى با روم در اين منطقه حضور يافت. (40) يكى ديگر از مجاهدان به نام اين عصر «ابراهيمبن ادهم» عارف و صوفى مشهور بود كه در چندين درگيرى در درياى شام حضور يافت (41) و در يكى از جنگها به شهادت رسيد.
عباسيان با ايجاد كارخانههايى در بصره، بغداد و مصر به ساخت كشتىهاى مخصوص عبور در رودخانه پرداختند و آنها را در رود دجله و فرات و نيل به حركت در آوردند. هارون به ساخت كشتىهايى پرداخت كه قبل از او سابقه نداشت.در دوران معتصم پس از سركوب شورش زطها، 27 هزار نفر از آنان را به وسيله كشتى از بصره به بغداد منتقل نمودند. (42)
كشتىهايى كه در گذشته در جنگهاى دريايى شركت مىكردند معمولا داراى سه طبقه بودند كه در هر يك از آن طبقات، تمامى تجهيزات و امكانات مورد نظر آنان از قبيل آبانبار جهت ذخيره كردن آب آشاميدنى ريسمانها، بادبانها، تبر، كارد و ساير وسايل مورد احتياج جمع مىشد.هر دريانوردى ملزم به فراهم ساختن ابزارها و تجهيزات كشتى خود و نيز وسايلى براى پرتاب آتش بود كه معمولا بر بالاى برج و دكل كشتى نصب مىشد.جنگجويان براى پرتاب آن پرتابهها بر بالاى اين برج كه اطراف آن با صفحاتى پوشيده شده بود مستقر مىشدند و آتش يا سنگ و تكه پارههاى تيز آهن را به سوى دشمن پرتاب مىكردند تا آنان را به قتل برسانند و كشتى آنها را سوزانده يا غرق نمايند.در طبقه اول و دوم هر يك از اين كشتىها حدود 50 روزنه يا پنجره تعبيه شده بود تا جنگجويان و تيراندازان براى پرتاب تير و پرتابههاى ديگر در كنار آن موضع بگيرند و به سوى دشمن نشانه روند.رئيس و ناخدا نيز در اتاقك جلوى كشتى مستقر مىشد.هر كشتى حدود 200 نفر را در خود جاى مىداد; 50 نفر آنان وظيفه پرتاب پرتابهها و بقيه وظيفه جنگيدن داشتند.در بعضى از اين كشتىها منجنيقهايى نصب مىشد و كف كشتى از سنگهاى تيزى كه به جاى سلاح از آن براى پرتاب استفاده مىكردند، پر مىشد. (43)
سلاح كشتىهاى جنگى را مىتوان به دو بخش تقسيم كرد:
1- سلاح سربازان و جنگجويان.
2- سلاح مخصوص كشتىها.
سلاح سربازان عبارت بود از: كمان، نيزه، شمشير، خنجر، سنگ و تبر.از وسايل نظامى نيز مىتوان از سپر، زره و كلاهخود نام برد. (44) آنها معمولا سه خنجر همراه داشتند; يكى در داخل سپر، يكى بر پهلو و ديگرى در داخل لباس.شمشير مىبايستبه گردن انداخته شود، نه اينكه به كمر بسته شود; زيرا براى جنگجويان در دريا بر خلاف خشكى، حمل به گردن راحتتر بود.دبوس يا گرز نيز مىبايستبه وسط كمربند آنان بسته شود. (45) هر ناو جنگى قبل از جنگ هر آنچه كه مورد نياز سربازان بود، از جمله سلاح و تجهيزات و تداركات، را در خود جاى مىداد. (46)
وسيلهاى آهنين با نوك هلالى و خم شده بود كه همراه با حلقههايى به كشتىها متصل مىشد.هنگامى كه كشتى خودى به دشمن نزديك مىشد آن را به سوى كشتى دشمن پرتاب مىكرد و بر روى آن صفحاتى مىانداختند تا مانند يك پل، از روى آن عبور كرده و براى جنگ با سرنشينان كشتى دشمن داخل آن شوند. (48)
پرتابههايى از آهن بوده كه به وسيله حلقههايى به كشتى وصل مىشد.از اين وسيله براى سرنگون كردن و شكستن كشتىهاى دشمن از طريق زدن ضربههاى پىدرپى استفاده مىشده است. (49)
صندوقهايى بوده كه بالاى آن باز بوده و بر فراز كشتى نصب مىشده است.لشكريان در داخل آن مىنشسته و از آنجا سنگ و يا پارههاى آتش و مواد آتشزا به سوى دشمن پرتاب مىكردند و كشتى آنها را سوزانده و يا سرنشينان آن را كور مىكردند.گاهى از آنجا مار و عقرب به داخل كشتىها مىانداختند. (50)
از سلاحهاى مهم دريايى بوده است.ابزارى مثل تبر و نوك تيز در جلو كشتى قرار مىدادند و با آن به شدت به كشتىهاى دشمن كوبيده و آن را واژگون مىكردند. (51)
از سلاحهاى مورد استفاده در نبردهاى دريايى بوده است.اين ماده مخلوطى از نمك جوشيده و زرنيخ سفيد همراه با آب، يا از مادهاى به نام زاج بوده است.اين ماده را در داخل ظرفى ريخته آن را به سوى دشمن پرتاب مىكردند تا چشمان آنان را كور سازد. (52)
براى مراقبت و حفاظت از كشتى و سرنشينان آن ساخته مىشد.گروهى بر اين برج مىايستادند تا دشمن را از فراز آن با پرتاب سنگهاى نوك تيز مورد هدف قرار دهند. (53)
عراده منجنيق كوچكى بوده كه ابتدا در كشتىها مورد استفاده قرار مىگرفته و به وسيله آن سنگهاى نسبتا بزرگ را به سوى دشمن پرتاب مىكردند.در اواخر عمر اموى و در عصر عباسى، منجنيق وقتى مورد استفاده قرار گرفت كه وسيلهاى خاص جهتحمل و نقل آن ساخته شد. (54)
اين آتش كه از مخلوط كبريت و مقدارى روغن مايع و روان درست مىشده، از اسطوانهاى كه در جلوى كشتى قرار داشت، به صورت گلولهاى مشتعل به سوى دشمن پرتاب مىگرديده، و يا اينكه اين آتش از كتان آغشته به نفت كه در آب خاموش نمىشده، به وجود مىآمده است.همچنين، نفتخام و مواد غيرروان كه كتان را به آن آغشته مىكردند نيز در آن به كار مىرفته است. (55)
آينه در نيروى دريايى اسلامى مورد استفاده قرار مىگرفته است.اين آينهها از كرهاى توخالى تشكيل شده بوده كه اشعه انعكاس يافته از خورشيد را در يك نقطه جمع كرده و سپس اين اشعه را بر كشتىهاى دشمن متمركز نموده و آن را به آتش مىكشيده است.اين عمل مستلزم آن بوده كه موقعيت كشتىهاى دشمن مناسب و برابر انعكاس اشعه قرار داشته باشد. (56)
سازماندهى و آرايش كشتى و ناوگانهاى جنگى در دو مرحله «درونى» و «بيرونى» انجام مىشد.منظور از سازماندهى و آرايش درونى، ترتيب و استقرار نيروهاى جنگى در داخل كشتى بر اساس جايگاه خود و نيز تقسيم وظايف آن است.بر اساس گفته ابن منكلى، نيروهاى غير شجاع و ضعيف بايد در طبقه پايين كشتى استقرار يابند و كسانى كه از طبقه اول دچار جراحت و زخم شدهاند بايد به طبقه پايين منتقل شوند و جاى آنان با كسانى كه در طبقه پايين هستند عوض شود.البته بر حسب ضرورت و بر اساس تدبير، در هر كشتى بايد چهار نفر مجرب و آگاه به مداواى مجروحان حضور داشته باشند تا سلاحهاى آنان را گرفته و آنها را سيراب نموده و زخمهايشان را مداوا نمايند. (57) منظور از سازماندهى بيرونى، نحوه آرايش و استقرار كشتىها در داخل آب و در منطقه عمليات دريايى است.آرايش كشتىها در جنگهاى دريايى همانند آرايش لشكريان در خشكى بوده است و كشتىها به قلب، جناحين و مقدمه و ساقه تقسيم مىشدند و براى محاصره دشمن به صورت نيمدايره هلالى آرايش مىيافتند.گاهى نيز كشتىها براى مقابله و برخورد با كشتىهاى دشمن و غرق كردن آنها به صورت خط مستقيم آرايش مىگرفتند در بعضى مواقع نيز به صورت هلال وارونه آرايش مىيافتند. (58) به گفته ابن منكلى، اگر نزديك سرزمين دشمن يا داخل آن بوده و يا دشمن به سوى ما مىآمد، بايد همواره براى نبرد آماده بوده و در هنگام درگيرى، به حدى كه مكان و نيز ميدان تير اجازه مىدهد، كشتى را با شكلهاى مختلف و بر اساس صفوف سازماندهى كرد.بايد ميمنه و ميسره و قلب تشكيل داد و به طور مستقيم بر اين آرايش نظارت داشت و نقاط ضعف آن را برطرف كرد.در هنگام محاصره دشمن بايد به صورت نيمدايره او را به محاصره درآورد و بر او آتش افكند.جنگجويان بر حسب تعداد كشتى در دو يا سه جهت تقسيم شوند و يك گروه ابتدا بر دشمن وارد گردد و او را به خود مشغول سازد، آنگاه گروهى ديگر از پشت وى و از پهلوها وارد شوند و سپس كشتىهاى ديگرى غافلگيرانه بر دشمن بتازند و آنها را تيرباران كنند. (59) ناوگان اعراب به ويژه عباسيان، روشهاى متعددى براى سازماندهى در جنگهاى دريايى داشتند كه بر اساس انواع كشتى و امكانات آنان صورت مىگرفت.اگر جنگ بين كشتىهاى بزرگ و عظيم بود، با كشتىهاى كوچك نزديك آنها نمىرفتند و پشتيا جلو و يا اطراف آنان قرار نمىگرفتند، زيرا ممكن بود توسط آنان غرق شوند; بلكه از دور با نظام و آرايش خود مىجنگيدند تا كشتىهاى دشمن را غرق كنند.اما اگر جنگ بين كشتىهاى كوچك و هم سطح آنان بود، به كشتىهاى دشمن نزديك مىشدند و نردبانها را مىانداختند و سربازان با سلاح داخل كشتى دشمن شده و مىجنگيدند. (60) روميان از نزديك شدن به كشتىهاى مسلمانان مىترسيدند و اقدام به جدا كردن آنها از يكديگر مىكردند. (61) نبردهاى دريايى كمتر در عمق دريا اتفاق مىافتاد و بيشتر نزديك سواحل و جزيرهها رخ مىداد. (62) ناوگانهاى دريايى مسلمانان به هنگام اعياد و مراسم رسمى و يا در هنگام وداع براى حركتبه سوى جنگ و يا بازگشت از آن، در مقابل خلفا به انجام مانور و سان مىپرداختند. (63)
كشتىهاى جنگى در اعصار مورد نظر داراى انواع مختلفى بوده است; بعضى كشتىها كوچك اما سريع بوده و براى انجام مانور و شناسايى به كار گرفته مىشده; اما بعضى ديگر كه به آن قلاع (كشتى بادبانى) مىگفتند; بزرگ بوده و براى انتقال سربازان و تداركات و ساز و برگ جنگى مورد استفاده قرار مىگرفته است.بعضى از اين كشتىها هم داراى حجمى متوسط بوده كه براى پرتاب نفت و مواد آتشزا استفاده مىشده است كه آنها را آتشافكنها مىناميدند.
مهمترين كشتىهاى آن دوره عبارت بودند از:
1- سفينه: نامى عام براى كشتىهاى دريايى بوده است. (64)
2- اشونه: بزرگترين نوع كشتى و كاربردىترين آنها و داراى برج و قلعه براى دفاع و تهاجم بوده است.اين كشتى به طور متوسط 150 سرباز را حمل مىكرده است. (65)
3- البارجه: كشتى جنگىاى بوده كه اعراب ساخت آن را از هندىها فرا گرفته بودند و دزدان دريايى از آن در تهاجم به كشتىهاى تجارى استفاده مىكردند. (66) در سال 251ه ده فروند از اين نوع كشتى از بصره وارد بغداد شد.در هر كشتى 39 جنگجو و دريانورد و چند نجار و نفتانداز حضور داشتند و هر يك از اين كشتىها 45 نفر ظرفيت داشت. (67)
4- القرقور: كشتى بزرگى بوده كه همراه كشتىهاى جنگى براى حمل تداركات، سلاح و لوازم كشتىها حركت مىكرده است. (68)
5- السميريه: كشتى جنگىاى بوده كه عباسيان در جنگها از آن براى حمل آلات و ادوات جنگى و تيراندازان و دريانوردان استفاده مىكردند. (69)
6- الحراقه: يك نوع كشتى جنگى بوده كه در آن مواد آتشزا و وسايل مخصوص پرتاب آتش يونانى حمل مىشده است. (70) همچنين، منجنيق نيز در آن حمل مىشده است.در اين نوع كشتى، قلابهايى براى كشيدن و غرق كردن كشتىهاى دشمن وجود داشته است. (71) اين آتش افكنها براى سوارى هم استفاده مىشده است.
7- صندل: از كشتىهاى جنگى بزرگ و مسطح بوده كه براى حمل سربازان و نيز ساز و برگ جنگى و تداركات استفاده مىشده است. (72)
8- الحربية: از كشتىهاى جنگى بوده كه در زمان هارون مورد استفاده قرار مىگرفته است.
9- الطرائد: از اين كشتى براى انتقال اسبان استفاده مىشده و گنجايش حمل 40 اسب به اضافه لوازم آنها و ساير آلات و ادوات جنگ و سلاح و تجهيزات را داشته است. (73)
10- البطس: از كشتىهاى بزرگ جنگى بوده كه تعداد بادبانهاى آن به 40 عدد مىرسيده و در آن علاوه بر جنگجويان، منجنيق و سلاح نيز حمل مىشده است.هر يك از اين كشتىها گنجايش صدها جنگجو را داشته و گاهى 700 جنگجو در آن جاى مىگرفتهاند.اين كشتى داراى چند طبقه بوده كه در هر طبقه، گروهى خاص از لشكريان استقرار مىيافتهاند. (74)
11- المسطح: از كشتىهاى جنگى در ناوگان دريايى بوده كه وظيفه آن حمل سلاح ناوها بوده است و آن را «حماله» نيز مىخواندهاند. (75) در اين كشتىها علاوه بر خدمه اسبها و سازندگان كشتى كه براى حفاظت و يا باز سازى كشتىها حضور داشتند، ساز و برگ و غله و حبوبات نيز حمل مىشده است.
12- الاغربه: از كشتىهاى بزرگ كه جلو آن شبيه منقار كلاغ بوده و ظرفيتحمل بيش از 180 دريانورد را داشته است.دشمنان از اين كشتى به وحشت مىافتادهاند و اروپاييان آن را «كروته» (76) مىخواندند. (77)
13- الفلوكه: يك كشتى كوچك براى حمل و نقل سربازان و اسبها بوده است.
14- الشيطى: اين كشتى كه از سرعتبسيار زيادى برخوردار بوده و توسط 80 دريانورد به حركت در مىآمده، براى كسب اطلاعات از كشتىهاى دشمن مورد استفاده قرار مىگرفته است.
15- العشيرى: قايقهايى بوده كه با 20 دريانورد حركت مىكرده و براى انتقال سربازان و ساز و برگ جنگى استفاده مىشده است.
16- الشموط: كشتى كوچكى بوده كه براى پوشش و حفاظت از كشتىهاى بزرگ استفاده مىشده است. (78)
17- القارب: كشتى كوچك بوده كه همراه كشتىهاى ناوگان حركت مىكرده و براى انتقال مواد مورد نياز سرنشينان كشتىها كاربرد داشته است و در امور شناسايى نيز مورد استفاده قرار مىگرفته است. (79)
18- الطياره: از كشتىهاى مخصوص حركت در رودخانهها بوده كه به سبكى و سرعت ممتاز بوده و در رودخانه دجله و فرات مورد استفاده قرار مىگرفته است. (80)
19- الزنبريه: از كشتىهاى مخصوص حركت در رودخانه بوده كه در رود فرات براى انتقال سربازان و لوازم آنها استفاده مىشده است. (81)
20- لوسرى: اين كشتى نيز در جنگهايى كه در رودخانهها رخ مىداد، از جمله در دجله و فرات، استفاده مىشده است. (82)
21- الشباره: قايق مخصوص رودخانه بوده كه در دجله مورد استفاده قرار مىگرفته است.مامون به غير از كشتىهاى جنگى، چهار هزار از اين نوع قايق كوچك و بزرگ را در اختيار داشت. (83)
22- العلابيات: از كشتىهاى جنگى است كه جزء ناوگان مصر در عصر اموى و عباسى بوده است. (84)
23- ملقوطه: كشتى جنگى بزرگى بوده كه معمولا پس از ناو حركت مىكرده تا سربازان و نيز سلاح و تداركات را منتقل نمايد. (85)
- ابناثير، عزالدين احمدبن ابىالمكارم: الكامل فى التاريخ (بيروت، دارالصادر، 1965م) .
- ابن سيره، ابوالحسن علىبن اسماعيل: المحضص فى اللغة و الادب (بيروت، دارالفكر، 1398ه) .
- ابن كثير، عمادالدين ابىالفداء اسماعيل: البداية و النهاية فى التاريخ (بيروت، دارالفكر، 1966م) .
- ابنماجه، ابوعبدالله: سننابن ماجه، تحقيق محمدفؤاد عبدالباقى (بيروت، المكتبة العلميه، بىتا) .
- ابنمنكلى، محمدبن محمود: الادلة الرسمية فى التعابى الحربية، تحقيق محمود يتخطاب (بغداد، مطبعة المجمع العلمى العراقى، 1409ه) .
- ابو داود، سليمانبن اشعث: سننابى داود (بيروت، دارالفكر، 1398ه) .
- ترمذى، محمدبن عيسى: سنن الترمذى، تحقيق عبدالوهاب عبداللطيف (چاپ سوم: بيروت، دارالفكر، 1398ه) .
- عباسى، حسنبن عبدالله: آثار الادل فى ترتيب الدول (قاهره، بولاق، 1295ه) .
- طبرى، محمدبن جرير: تاريخ الرسل و الملوك، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم (بيروت، دارالمعارف، 1966م) .
- مسعودى، علىبن الحسين: التنبيه و الاشراف (بيروت، المؤسسة الاعلمى للمطبوعات بىتا) .
- نويرى، شهابالدين احمد: نهاية الارب فى فنون الارب (قاهره، دارالكتب المصريه، 1345ه) .
- جواد على: المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام (بيروت، دارالعلم للملايين، 1968م) .
- خدورى، مجيد: الحرب و السلم فى شرعة الاسلام (بيروت، الدار المتحدة للنشر، 1972م) .
- دورى، عبدالعزيز: العصر العباسى الاول، دراسة فى التاريخ السياس و الادارى و المالى (بيروت، دارالطليعة للطباعة و النشر، 1945م) .
- زيدان، جرجى: تاريخ التمدن الاسلامى (چاپ سوم، مصر، مطبعة الهلال، 1932م) .
- سالم، سيدعبدالعزيز، و عبادى، احمد مختار: تاريخ البحرية الاسلاميه فى مصر و الشام (بيروت، دارالاحد، 1972م) .
- همو، تاريخ البحرية الاسلامية فى المغرب و الاندلس (بيروت، دارالنهضة العربيه، 1969م) .
- غولى، جهادية القرة: العقلية العربية فى التنظيمات الادارية و العسكرية فى العراق و الشام خلال العصر العباسى الاول (بغداد، آفاق العربية، 1986م) .
- كردعلى، محمد: خطط الشام (بيروت، دارالنفايس، 1981م) .
- ماجد، عبدالمنعم: العصر العباسى الاول (قاهره، مكتبة الآنجلو المصريه، 1984م) .
- نعمان ثابت، الجندية فى الدولة العباسية (بغداد، مطبعة اسعد، 1956م) .
- Finaly, history of the byzantine empire, oxforcl,1977 .
- Roben, levey, the social structure of Islam .
- Theophanes ,chronographia,col, 1977 .
1.ر.ك: جوادعلى، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام (بيروت، دارالعلم للملائين، 1968م) ; چاپ سوم: مصر، مطبعه الهلال، 1922م) ج 1، ص 205. 2.اسراء/66- 67; اعراف/162; انعام/97، 63، 59; يونس/22. 3.عنكبوت/15; كهف/71، 79; و نيز در آيهاى خداوند ستارگان را به عنوان راهنمايى تاريكىهاى خشكى و دريا قرار داده «و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بهافى ظلمات البر و البحر» (انعام/97) .كه اين كار جز با قطبنما دستيافتنى نبود و مىتوان گفت علم نجوم نيز به راهيابى مسلمانان در دريا كمك كرد. 4.محمدبن جريرطبرى، تاريخ الطبرى، بيروت، داراحياء التراث العربى و دار المعارف، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم 1966)، 3/316- 315. 5.منابع به چند نبرد دريايى در دوران خلافت عمر اشاره داشتهاند (بنگريد به صفحات بعد) . 6.محمدبن عيصبى ترمذى، سنن الترمذى، تحقيق عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دارالفكر، ط 3، 1928)، 7/148; سليمان اثلث ابى داود، سنن ابى داود، بيروت، دارالفكر 1398ه 1/389. 7.ابى داود، همان جا. 8.محمدبن اسماعيل بخارى، صحيح، (باب الجهاد) بيروت، داراحياء التراث العربى، ط 2، 1301ه، 3/201. 9.ابن داود، همانجا; بخارى، صحيح، (باب الجهاد و السير) 3/201. 10.ابوعبداللهبن ماجه، سنن، ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقى، بيروت، المكتبة العلميه [بىتا]، 2/178. 11.سعاد ماهر، البحريه فى مصر الاسلاميه و آثار الباقيه، مصر دارالمعارف [بىتا]، 62- 63. 12.همان، 64. 13.فتوح نويسان و مورخانىكه فتح اندلس را ثبت كردهاند چنين گزارشى در اين سال ندادهاند و سال فتح، 92 هجرى در دوران خلافت وليدبن عبدالملك است. 14.طبرى، پيشين، 3/314. 15.همان، 3/338. 16.عبدالعزيز الدورى، العصر العباسى الاول، بيروت، دارالطليعة للطباعة و النشر، 1945م، 41; عبدالعزيز السالم، احمد مختار العبادى، تاريخ البحرية الاسلاميه فى مصر و الشام، بيروت، دارالماحد 1972م.14; خدورى، الحرب و السلم، فى شرعة الاسلام، بيروت، دارالمتحدة للنشر 1973م، 154- 151. 17.فاروق عمر، فوزى، تاريخ العراق فى عصور الخلافة العربية الاسلاميه، بغداد [بىتا]، 195. 18.عبدالعزيز الدورى، العصر العباسى الاول، 48. 19.فاروق عمر فوزى، همانجا. 20.عبدالعزيز الدورى، پيشين، 48; همچنين بنگريد به عبدالله عنان، تاريخ الدولة الاسلامى فى اندلس. 21.طبرى، پيشين، 8/42. 22.همان، 8/33- 42. 23.فاروق عمر فوزى، پيشين، 195. 24.طبرى، پيشين، 8/129- 140; عمادالدين ابوالفداء، ابن كثير، البداية و النهاية، فى التاريخ، بيروت دارالفكر، 1966م، 65/47 25.فاروق عمر فوزى، پيشين، 196. 26.همانجا. 27.همان، 204. 28.طبرى، پيشين، 8/116; عزالدين احمد، ابن اثير، الكامل فى التاريخ بيروت، دارصادر 1965م، 6/47. 29. Theophanes, Chronographia,col, 936 . 30. Finaly, History of the Byzantine Empire. Oxford , 1871, P:83 . 31.عبدالعزيز الدورى، پيشين، 114. 32.سعاد ماهر، پيشين، 89. 33.شهرى است در شمال مصر. 34.عبدالعزيز سالم، پيشين، 1/41. 35. Roben, Levey, The social structure of Islam.p:454 . 36.سعاد ماهر، پيشين، 300. 37.غرة غولى، العقلية العربية فى التنظيمات المادارية و العسكرية فى العراق و الشام خلال العصر العباسى الاول، بغداد آفاق العربية 1986م، 197. 38.عبدالعزيز سالم، پيشين، 38. 39.كردعلى، خطط الشام، بيروت، دارالنفائس 1981م 5/40. 40.عبدالعزيز السالم، پيشين، 43. 41.ابن كثير، البداية و النهاية، 10/144. 42.عبدالمنعم ماجد، العصر العباسى الاول، قاهره، مكتبة الآنجلو المصرية، ط 3، 1984م، 286. 43.محمدبن محمود ابنمنكلى، الادلة الرسمية فى التعابى الحربى، تحقيق محمود يتخطاب، بغداد، مطبعه الجمع العلمى العراقى 1409ه ، 241- 244. 44.جرجى زيدان، تاريخ التمدن الاسلامى، 1/2311. 45.ابنمنكلى، پيشين، 350- 251. 46.سعاد ماهر، پيشين، 303. 47.كلاليب، جمع كلاب، در فارسى قلاب (راعد، 769) . 48.حسنبن عبدالله عباسى، آثار الاول فى ترتيب الدول، قاهره، مطبقه برلاق، 1295م، 197. 49.حسنبن عبدالله، پيشين، 196; سعاد ماهر، پيشين، 203. 50.حسنبن عبدالله، همانجا; سعاد ماهر، همانجا. 51.حسنبن عبدالله، همانجا. 52.يكى از گروههاى موجود در نيروى دريايى، «زراقين» بودند كه مخلوطى را كه شرح آن گذشت، به سوى سرنشينان كشتى دشمن پرتاب مىكردند. 53.ابن تغرى بردى، النجوم الزاهره فى اخبار ملوك المصر و القاهره، 4/51. 54.سعاد ماهر، پيشين، 74. 55.محمود عواد، الجيش و الاسطول، 522- 525. 56.همان، 529. 57.ابنمنكلى، پيشين، 244. 58.حسنبن عبدالله، پيشين، 195. 59.الادلة الرسمية فى التعالبى الحربية، 248- 249. 60.محمدياسين الحموى، تاريخ اسطول العربى، 108- 109. 61.جهادية القرة غولى، العقلية العربية، 246. 62.همان، 247. 63.نعمان ثابت، الجندية فى الدولة العباسية، بغداد، مطبعة اسد، ط 2، ص 1956م. 64.انور رفاعى، النظم الاسلاميه، 161 65.همانجا. 66.ابوالحسن على ابن سيده، المخصص فى اللغة و الادب، بيروت، دارالفكر، 1398ه ، 10/26; علىبن حسين مسعودى، التنبيه و الاشراف، بيروت، [بىتا]، 207. 67.طبرى، پيشين، 9/306. 68.انور رفاعى، پيشين، 161. 69.جهادية قرة غولى، پيشين، 248. 70.محمد عواد، پيشين، 412. 71.نعمان ثابت، پيشين، 143. 72.انور رفاعى، پيشين، 161 73.ابنمنكلى، الادلة الرسمية فى التعابى الحربية، 243. 74.شهابالدين نويرى، نهاية الارب فى فنون الارب، قاهره، دارالكتب المصريه، 1345ه، 9/123; مقدسى، احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم، 32. 75.انور رفاعى، پيشين، 161. 76. Corrette . 77.عبدالمنعم ماجد، تاريخ الحضارة الاسلامية، 75. 78.مقدسى، احسن التقاسيم، 32. 79.عبدالمنعم ماجد، پيشين، 75; محمود عواد، پيشين، 415. 80.عبدالمنعم ماجد، همانجا. 81.طبرى، پيشين، 7/149. 82.جهادية القرة غولى، العقلية العربية، 249. 83.همانجا. 84.همان، 250. 85.مقدسى، پيشين، 31.