اندیشه سیاسی فارابی

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 369/ 220
نمايش فراداده

است و گاهى ارادى و محبتى كه ارادى باشد بر سه گونه است:

1. محبت ناشى از اشتراك در فضيلت.

2. محبت ناشى از منفعت.

3. محبت ناشى از لذت.

و عدالت تابع محبت است و محبت در مدينه فاضله، نخست به‏خاطر اشتراك در فضيلت است كه از آن اشتراك، در آرا و افعال به وجود مي‏آيد. فارابى در «فصول منتزعه» آرا و افعال مشترك را در سه امر ذيل مى داند:

الف) اشتراك نظر در مبدأ.

ب)اشتراك نظر در معاد.

ج)اشتراك نظر در مقطع بين مبدأ و معاد.

سپس او نتيجه اين سه اشتراك را به وجود آمدن محبت بعضى به بعض ديگر مي‏داند و مي‏گويد: چون انسان‏هاى يك جامعه ساختارى، در يك اجتماع و مسكن واحد، در جوار هم به سر مي‏برند، به يكديگر نيازمند مي‏شوند و برخى براى ديگرى سودمند هستند. از اين طريق، يعنى به خاطر منفعت، هم بين افراد و اجزاى ساختارى مدينه محبت ايجاد مي‏شود و از آن جهت كه اشتراك در فضايل دارند، براى هم ديگر سودمند هستند و بعضى براى بعضى ديگر، موجب لذت مي‏شوند. اين لذت هم موجب محبت است. در نتيجه، «فبهذا يأتلفون و يرتبطون»؛1 يعنى از اين طريق، ائتلاف و ارتباط ساختار بين اجزاى مدينه بيش‏تر مي‏شود. در «آراء اهل المدينة الفاضله» محورهاى مشترك براى قوام مدينه فاضله و اجزاى آن در نه مورد معرفى شده است.2 بنابراين، ساختار نظام سياسى فارابى به شكل ارگانيستى است و در آن، اجزا به صورت سلسله مراتب وجود دارند كه در رأس آن، رئيس و زمامدار قرار دارد. بعد از او «طبقه متوسط»، كه در

1. فصول منتزعه، پيشين، ص 70 - 71.

2. آراء اهل المدينة الفاضله، ص 146.