اندیشه سیاسی فارابی

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 369/ 339
نمايش فراداده

چنين پندارى را داشته باشند، بدون آن كه او اهل فضيلت باشد، غرض رئيس از تقدير دين اين است كه خود و مرؤسانش را به هدفى كه تصور مي‏كند سعادت قصوى است، برساند و حال آن كه چنين سعادتى در كار نيست.»1

در «آراء اهل المدينة الفاضله» از اين هم فراتر مي‏رود و مي‏گويد: «رئيس مدينه ضالّه، از جمله كسانى است كه توهم مي‏كند كه به او وحى شده است، بدون آن كه اين امر واقعيت داشته باشد و در اين پندار، به انواع خدعه‏ها و تزويرها متوسل مي‏شود.»2 و در جاى ديگر، منشأ انحراف در مدينه ضالّه را اين مي‏داند كه دين و آيين آنان بر اساس بعضى افكار و آراى فاسد قديمى بنا شده است.3

از عبارت فارابى در «الملّة» مي‏توان چنين استنباط كرد كه مراد وى از «رياست تمويه»4 همين رياست ضالّه است؛ زيرا ممكن است كه رئيس اين جامعه، خود با سعادت و فضيلت و حكمت آشنا باشد و در واقع، ملحق به اهل مدينه فاسقه باشد، اما در عين حال، با آگاهى، سبب گمراهى مردم و منشأ پيدايش «آراى ضالّه» و «حكومت ضالّه» بشود. فارابى در اين باره مي‏گويد: «كسى كه مردم مدينه‏هاى ضالّه را گمراه كرده و براى نيل به اغراض و هدف‏هاى جاهلى، آنان را از سعادت منحرف كرده است، در حالى كه خود سعادت را به درستى مي‏شناسد، چنين كسى به سان مردم مدينه فاسقه است. چنين كسى، كه خود شقى و بدبخت است، سبب هلاكت و اضمحلال و گمراهى جامعه شده است.»5

فارابى نظام سياسى ضالّه را همانند نظام سياسى جاهله، به شش نوع حكومت مستقل تقسيم مي‏كند6 و چون شرح آن در حكومت‏هاى جاهله گذشت، با ارجاع بدان‏جا به ذكر عناوين بسنده مي‏شود:

1. الملّه، پيشين، ص 43 ـ 44.

2. آراء اهل المدينة الفاضله، پيشين، ص 133.

3. همان، ص 151.

4. الملّه، پيشين، ص 44.

5. آراء اهل المدينة الفاضله، پيشين، ص 144.

6. السياسة المدنيه، پيشين، ص 102.