صفحهى 38
نهج البلاغه را در كل فضاى جهان اسلام گسترش بدهد، همچنان باقى است، اگرچه پايههاى آن كارهاى اصولى، دارد تدريجا انجام مىگيرد. واقعا نهج البلاغه گنجينه عظيمىاست كه به اين سادگى، حتى به موجودى آن نمىشود دسترسى پيدا كرد،
يعنى آن را فهميد، و بعد از اينكه چنين موجودى را شناختيم، نوبت كار اصلى يعنى بهرهبردارى است. ما هنوز موجودى نهج البلاغه را هم نمىدانيم، البته بسيارى از منابع غنى اسلامىهمين وضعيت را دارند، اما نهج البلاغه با رتبه و پايه والايى كه دارد در حقيقت يك استثناء است و بايد به صورت يك گنجينه استثنايى با آن برخورد كرد.
وقتى تأمل مىكنم، مىبينم آرزويى كه، داشتهايم و داريم اين است كه جامعه ما با اين كتاب عزيز الفت و انس پيدا كند. از امثال ما نمىشود حالا انتظار كارهاى تحقيقاتى داشت. مگر اينكه خداى متعال توفيق دهد روزى به حجره طلبگى خودمان برگرديم و از اين كارها داشته باشيم. من درباره توجهى كه ما بايد به نهج البلاغه پيدا كنيم مىخواهم هشدار بدهم. ما اين توجه را امروزه كم داريم، مثل اينكه نمىدانيم چه گنجينه معرفت بىپايانى در اين كتاب هست، يا هنوز براى مردم ما، حتى براى محققين ما، اهميت دستيابى به منبع عظيم اين كتاب بىنظير به طور كامل كشف نشده است.
اولا اين كتاب يك كتاب دست اول اسلامىاست و در اين شرايط تاريخى، كه با صدر اسلام تقريبا 1400 سال فاصله داريم، منابع دست اول و اصيل اهميت ويژهاى دارد، چرا كه با طول زمان ميل به تأويل و برداشتهاى تأويل گونه افزايش پيدا مىكند و اين يكى از آفات تفكرات الهى است. وقتى زمان از منبع جوشش دين قدرى فاصله پيدا مىكند، ذهنها، خلاقيتها، و ابتكارات و جوششهاى درونى انسانهاى هوشمند آنها را به استنباطهايى كه بيشتر متكى به سليقههاست سوق مىدهد، و همين امر به صورت نامرئى اديان را منحرف مىكند. اديان گذشته كه منحرف شدهاند، يكى از اصيلترين آفات آنها اين بوده كه متون اولى و اصليشان به طور كامل و سالم باقى نمانده است.
ما البته قرآن را دست نخورده داريم، همين خود امتياز بسيار بزرگى است و همين موجب شده كه محورى براى استنباطهاى گوناگون اسلامى، با همه آفاق وسيع اختلاف سليقهها، وجود داشته باشد. يعنى بالأخره نقطهاى هست كه آراء و عقايد مختلف به