صفحهى 40
و كلام خليفه پيغمبر، خليفهاى كه همه مسلمانها بر او اتفاق نظر دارند، و امامى كه به اعتقاد شيعه و بسيارى از اهل سنت افضل صحابه است. يعنى انسانى در اين حد عظمت و اهميت سخنانش عينا باقى مانده، سخنرانىهايش، خطبههايش، و اين مىتواند نشان دهنده متنى عظيم و اصيل از معارف اسلامىباشد، اخلاق هست،
زهد هست، رهبرى در جامعه هست، نظام سياسى هست، نظام اجتماعى هست،
عرفانى هست، ما مىتوانيم پايههاى اعتقاد كامل و جامع به اسلام را در اين كتاب پيدا كنيم.
اين كتاب وقتى در كنار قرآن قرار بگيرد، يقينا تالى قرآن است. يعنى ما ديگر كتابى نداريم كه داراى اين حد از اعتبار و جامعيت و قدمت باشد. لذا احياى نهج البلاغه وظيفه ما شيعيان تنها نيست، وظيفه همه مسلمانهاست، يعنى هر كس على بن ابيطالب عليه السلام را قبول دارد، و مسلمان است چون در اسلام كسى نيست كه اين بزرگوار را قبول نداشته باشد همه مسلمانها به عنوان احياى يك ميراث بىنظير اسلامىبايد نهج البلاغه را زنده كنند. و اين احيا نه فقط به معناى كثرت چاپ، كه خوب زياد هم چاپ شده، بلكه به معناى كار كردن و تحقيق كردن در زمينه آن است، همچنانكه در زمينه قرآن كريم كار شده، تفسيرهاى زيادى نوشته شده، در علوم قرآنى كار شده، در باره نهج البلاغه هم بايد اين كارها انجام گيرد. همانطور كه قرآن خوانده مىشود نهج البلاغه هم بايد خوانده شود. چون تالى قرآن است، دنباله قرآن است. همانطور كه مسلمانها خودشان را موظف مىدانند با قرآن انس پيدا كنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مىشمارند، ندانستن نهج البلاغه هم بايد نقص به حساب بيابد.
نكته ديگرى كه فوق العاده مهم است و به نظر من تكليف همه ماست، اين است كه ما موقعيت صدور اين سخنان و احوال گوينده آنها را به خوبى بشناسيم و بدانيم كه اين آگاهى و شناخت براى بسيارى از بيماريهاى جامعه ما شفايى عاجل است. زيرا وقتى گوينده اين سخنان را مورد مطالعه قرار مىدهيم، مىبينيم يك انسان عادى نيست،
بلكه دو خصوصيت دارد كه سخن او را، از اين جنبهاى كه مىخواهم بگويم، به اهميت فوق العادهاى مىرساند. آن دو خصوصيت يكى حكمت و ديگرى حاكميت