صفحهى 42
و آنهايى هم كه با انقلاب ما مخالفت مىكنند، با جمهورى مخالف نيستند با اسلام مخالفند، و البته نه با نام اسلام بلكه با روح و واقعيت اسلام، و اين يك چيز سادهاى نيست. آنها حق هم دارند مخالف باشند، ابرقدرتها، سلطهگرها، زورگوها، استثمارگرها، تبعيضگرها، تحقير كنندگان انسان، توطئه كنندگان عليه ارزشهاى بشرى و انسانى، نفى كنندگان ارزشهاى الهى، اگر از اسلام خائف و نگران نباشند جاى تعجب است، چون اين ضد همه آن جهتگيريها است، و اين خصوصيت آن روز هم وجود داشته است.
خوب ما، ملت ايران، به عنوان كسانى كه پايههاى اين نظام را روى دوشمان گرفتهايم اگر امروز به نهج البلاغه مراجعه كنيم در آن چيز جالبى خواهيم يافت.
بيماريهايى كه در اين موقعيت ما را تهديد مىكند و درمان اين بيماريها، براى ما ارزنده و حياتى است كه برويم و اين درمانها را جستجو كنيم. نمىخواهم بگويم همه آن حوادثى كه در صدر اسلام اتفاق افتاده، امروز هم همانها مو به مو اتفاق مىافتد، نه. اما جهتگيريها يكى است. دل مؤمنين با دل مؤمنان آن روز است، اميد مؤمنين امروز با اميد مؤمنان آن روز، ترديد منافقين و ضعاف الايمان امروز همانند ترديد منافقين و ضعاف الايمان آن روز است. همدستى مخالفان و توطئهگران امروز همانند همدستى مخالفان و توطئهگران آن روز است. محورى بودن نظام ما مانند محورى بودن نظام صدر اسلام، مردم گرايى نظام ما مانند مردمگرايى نظام صدر اسلام است. قبول قرآن به عنوان سند اصلى، نسخه كامل و مجسم كننده وضعيت آرمانى و ايدهآل، اينها جهتگيريهاى كلى است و اين جهتگيريها يكى است. پس طبيعى است اگر ما منتظر بيماريهايى باشيم مشابه بيماريهاى آن روز كه اگر آن بيماريها را از پيش بشناسيم خودمان را براى مقابله با آنها آماده خواهيم كرد. نهج البلاغه آن بيماريها را يكى يكى به ما معرفى مىكند. با اينكه على الظاهر كتاب گزارش تاريخى نيست، اما سخن امير المؤمنين عليه السلام گزارش تاريخى است، البته اگر من مىخواستم در اين زمينه شاهد ذكر بكنم و بگويم كه امير المؤمنين عليه السلام چطور جامعه معاصر خودش را با بيان دردها و درمانها ترسيم مىكند، اگر مىخواستم تشريح كنم كه چطور امير المؤمنين عليه السلام نسخهاى به دست ما مىدهد كه وقتى آن نسخه را مطالعه مىكنيم،