بزرگترين قدرتها را در اختيار مىگرفتند همانند نخستين روزهاى دعوت خود، مردم را دعوت به سوى اهداف مقدس دينى و انسانى از جمله توحيد و يگانه پرستى و آزادگى مىنمودند ولى داعيان باطل به هنگام قدرت و پيروزى نخستين مطلبى كه در مغز آنها جوانه مىزند دعوت به سوى خويش و تشويق مردم به يك نوع عبوديت بوده است تملقها و چاپلوسيهاى افراد بى مايهاى كه معمولا اطراف آنها را مىگرفتند، با غرور و كم ظرفيتى آنها توام شده چنين پديدهاى را به بار مىآورد.
حديث جالبى كه از على (ع) نقل شده روشنگر چهره واقعى و روحانى آن حضرت و شاهدى براى اين بحث است:
روزى كه امام (ع) به سرزمين" انبار" (يكى از شهرهاى مرزى عراق) رسيد جمعى از دهقانان در برابر آن حضرت طبق سنتى كه به آن خو گرفته بودند از مركبهايشان پياده شدند و به سرعت به سوى او شتافتند (و شايد سجده كردند) امام (ع) نه تنها به اين كار رضايت نداد بلكه شديدا برآشفت و بر آنها فرياد زده:" ما هذا الذى صنعتموه؟ فقالوا: خلق منا نعظم به امراءنا فقال: و اللَّه ما ينتفع بهذا امراؤكم و انكم لتشقون على انفسكم فى دنياكم و تشقون به فى آخرتكم و ما اخسر المشقة وراءها العقاب و اربح الدعة معها الامان من النار".
امام فرمود:" اين چه كارى بود كه شما انجام داديد؟ عرض كردند: اين آدابى است كه ما اميران خود را با آن بزرگ مىداريم. امام فرمود: به خدا سوگند! زمامداران شما از اين كار بهرهاى نمىگيرند و شما خود را در دنيا به رنج و در آخرت به بدبختى گرفتار مىسازيد! چه زيانبار است رنجى كه به دنبال آن كيفر خدا باشد و چه سودمند است آرامش و آزادگى كه در پى آن ايمنى از آتش دوزخ قرار گيرد"! «1».
1) نهج البلاغه، كلمات قصار شماره 37.