تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 4 -صفحه : 457/ 178
نمايش فراداده

تفسير

در اين دو آيه پنج صفت ديگر از صفات منافقان در عبارات كوتاهى آمده است:

1- آنها براى رسيدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نيرنگ وارد ميشوند و حتى ميخواهند:" به خدا خدعه و نيرنگ زنند در حالى كه در همان لحظات كه در صدد چنين كارى هستند در يك نوع خدعه واقع شده‏اند، زيرا براى بدست آوردن سرمايه‏هاى ناچيزى سرمايه‏هاى بزرگ وجود خود را از دست مى‏دهند".

(إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ).

تفسير فوق از واو" وَ هُوَ خادِعُهُمْ" كه واو حاليه است استفاده ميشود و اين درست شبيه داستان معروفى است كه از بعضى بزرگان نقل شده است كه به جمعى از پيشه‏وران ميگفت: از اين بترسيد كه مسافران غريب بر سر شما كلاه بگذارند، كسى گفت اتفاقا آنها افراد بيخبر و ساده‏دلى هستند ما بر سر آنها ميتوانيم كلاه بگذاريم، مرد بزرگ گفت: منظور من هم همانست، شما سرمايه ناچيزى از اين راه فراهم ميسازيد و سرمايه بزرگ ايمان را از دست ميدهيد! 2- آنها از خدا دورند و از راز و نياز با او لذت نمى‏برند و به همين دليل:" هنگامى كه بنماز برخيزند سرتاپاى آنها غرق كسالت و بى‏حالى است" (وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‏).

3- آنها چون به خدا و وعده‏هاى بزرگ او ايمان ندارند، اگر عبادت يا عمل نيكى انجام دهند آن نيز از روى ريا است نه به خاطر خدا! (يُراؤُنَ النَّاسَ) 4- آنها اگر ذكرى هم بگويند و يادى از خدا كنند از صميم دل و از