اينجا بغض افراطى بىجهت، ولى هر دو در موضوع پيروى از هوا و هوس كه در سوره نساء با جمله فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا آمده است جمعند بلكه پيروى از هوا سرچشمه وسيعترى براى ظلم و ستم است زيرا گاهى ظلم و ستم بخاطر هوا پرستى و حفظ منافع شخصى است نه به خاطر حب و بغض ديگران، بنا بر اين ريشه واقعى انحراف از عدالت همان پيروى از هوا است كه در گفتار پيامبر (ص) و امير مؤمنان (ع) چنين آمده است:
اما اتباع الهوى فيسد عن الحق:
" هوا پرستى شما را از حق باز مىدارد «1».
كمتر مسالهاى است كه در اسلام به اهميت عدالت باشد، زيرا مساله" عدل" همانند مساله" توحيد" در تمام اصول و فروع اسلام ريشه دوانده، يعنى همانطور كه هيچيك از مسائل عقيدهاى و عملى، فردى و اجتماعى، اخلاقى و حقوقى، از حقيقت توحيد و يگانگى جدا نيست، همچنين هيچيك از آنها را خالى از روح" عدل" نخواهيم يافت.
بنا بر اين جاى تعجب نيست كه" عدل" بعنوان يكى از اصول مذهب و يكى از زير بناهاى فكرى مسلمانان شناخته شود، گر چه عدالتى كه جزء اصول مذهب است يكى از صفات خدا است و در اصل خداشناسى كه نخستين اصل از اصول دين است مندرج مىباشد ولى ممتاز ساختن آن بسيار پر معنى است
(1) اين حديث در كتاب سفينة البحار ماده" هوى" از پيامبر (ص) و در نهج البلاغه خطبه 42 از على (ع) نقل شده است.