تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 4 -صفحه : 457/ 380
نمايش فراداده

ندارد، تا آنجا كه ديه بريدن چهار انگشت يك انسان مبلغ گزافى تعيين شده است.

اتفاقا همين سؤال- به طورى كه از بعضى از تواريخ بر مى‏آيد- از عالم بزرگ اسلام، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى، در حدود يكهزار سال قبل شد، سؤال كننده موضوع سؤال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح كرد:


  • يد بخمس مئين عسجد وديت ما بالها قطعت فى ربع دينار؟

  • ما بالها قطعت فى ربع دينار؟ ما بالها قطعت فى ربع دينار؟

يعنى: دستى كه ديه آن پانصد دينار است «1».

چرا به خاطر يك ربع دينار بريده مى‏شود؟

" سيد مرتضى" در جواب او اين شعر را سرود:


  • عز الامانة اغلاها و ارخصها ذل الخيانة فافهم حكمة البارئ‏

  • ذل الخيانة فافهم حكمة البارئ‏ ذل الخيانة فافهم حكمة البارئ‏

يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت كرد.

و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد، فلسفه حكم خدا را بدان «2».

(1) البته بايد توجه داشت كه پانصد دينار در صورتى است كه پنج انگشت قطع شود و اما همانطور كه گفتيم بنا بر مذهب شيعه در سرقت تنها چهار انگشت قطع مى‏شود.

(2) در تفسير آلوسى جلد سوم صفحه 6 اين جريان نقل شده ولى بجاى علم الهدى، علم الدين السخاوى آمده است.