بعضى ديگر از مفسران گفتهاند كه اين آيه در مورد استغفار مسلمانان براى مشركان و اظهار محبت آنها قبل از نهى صريح در آيات سابق نازل شده است، زيرا اين موضوع، باعث نگرانى گروهى از مسلمين شده بود، آيه فوق نازل شد و به آنها اطمينان داد كه استغفارهاى آنان قبل از نهى الهى موجب مؤاخذه و مجازات نخواهد بود.
نخستين آيه فوق اشاره به يك قانون كلى و عمومى است، كه عقل نيز آن را تاييد مىكند و آن اينكه ما دام كه خداوند حكمى را بيان نفرموده و توضيحى در شرع پيرامون آن نرسيده است هيچكس را در برابر آن مجازات نخواهد كرد، و به تعبير ديگر تكليف و مسئوليت همواره بعد از بيان احكام است، و اين همان چيزى است كه در علم اصول از آن تعبير به قاعده" قبح عقاب بلا بيان" مىشود.
لذا در آغاز مىفرمايد:" چنين نبوده كه خداوند گروهى را پس از هدايت گمراه سازد تا اينكه آنچه را كه بايد از آن بپرهيزند براى آنها تبيين كند" (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ).
منظور از" يضل" كه در اصل به معنى گمراه ساختن است، يا حكم به گمراهى مىباشد، آن چنان كه بعضى از مفسران احتمال دادهاند (همانند تعديل و تفسيق كه به معنى حكم به عدالت و حكم به فسق است) «1».
(1) بعضى چنين مىپندارند كه تنها باب" تفعيل" است كه گاهى به معنى حكم كردن مىآيد، در حالى كه اين معنى در باب" افعال" نيز ديده شده است، همانند شعر معروفى كه از كميت نقل شده است آنجا كه در باره عشق و علاقه خود به خاندان پيامبر (ص) چنين مىگويد و طائفة قد اكفرونى بحبكم: يعنى گروهى مرا به خاطر علاقهام به شما تكفير كردهاند.