در كتاب" مفردات"، اين پليدى چهار گونه است: گاهى از نظر غريزه و طبع، و گاهى از نظر فكر و عقل، و گاهى از جهت شرع، و گاهى از تمام جهات.
البته شك نيست كه پليدى ناشى از نفاق و لجاجت و سرسختى در مقابل حق يك نوع پليدى باطنى و معنوى است كه اثرش در تمام وجود انسان و سخنان و كردارش سر انجام آشكار مىگردد.
3- جمله" وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ" با توجه به ريشه كلمه" بشارت" كه به معنى سرور و خوشحالى است كه آثارش در چهره انسان ظاهر گردد، نشان مىدهد بقدرى اثر تربيتى آيات قرآن در مؤمنان آشكار بود كه فورا علائمش در چهرههايشان نمايان مىگشت.
4- در آيات فوق،" نفاق" و صفات زشتى كه لازمه آن است به عنوان بيمارى قلبى شمرده شده، و همانگونه كه سابقا هم گفتهايم" قلب" در اينگونه موارد به معنى روح و عقل است، و بيمارى قلبى، در اين موارد به معنى رذايل اخلاقى و انحرافات روانى است، و اين تعبير نشان مىدهد، انسان اگر از روحيه سالمى برخوردار باشد، هيچيك از اين صفات زشت نبايد در وجود او ريشه بدواند، و اينگونه اخلاق همچون بيمارى جسمانى بر خلاف طبيعت انسان مىباشد، و بنا بر اين آلودگى به اين صفات دليل بر انحراف از مسير اصلى طبيعى و بيمارى روحى و روانى است «1».
5- آيات فوق درس عجيبى به همه ما مسلمانان مىدهد، زيرا اين واقعيت را بيان مىكند كه مسلمانان نخستين با نزول هر سورهاى از قرآن روح تازهاى پيدا مىكردند، و تربيت نوينى مىيافتند، آن چنان كه آثارش بزودى در چهرههاشان نمايان مىگشت، در حالى كه امروز افراد به ظاهر مسلمانى را مىبينيم كه نه تنها
(1) در باره بيمارى قلب و مفهوم آن در قرآن در جلد اول صفحه 64 نيز بحث ديگرى داشتهايم.