از مقابل ديدههاى غافلان و طغيانگران كنار زند.
" زندگى دنيا همانند آبى است كه از آسمان نازل كردهايم" (إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ).
اين دانههاى حياتبخش باران بر سرزمينهاى آماده مىريزند،" و به وسيله آن گياهان گوناگون كه بعضى قابل استفاده براى انسانها، و بعضى براى حيوانات است، مىرويند" (فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ).
اين گياهان علاوه بر خاصيتهاى غذايى كه براى موجودات زنده دارند سطح زمين را مىپوشانند و آن را زينت مىبخشند، تا آنجا كه" زمين بهترين زيبايى خود را در پرتو آن پيدا كرده و تزيين مىشود" (حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ).
در اين هنگام شكوفهها، شاخساران را زينت داده و گلها مىخندند، و گياهان در پرتو نور آفتاب مىدرخشند، و ساقهها و شاخهها همراه وزش باد در طربند، دانههاى غذايى و ميوهها كم كم خود را نشان مىدهند، و صحنه پر جوشى را از حيات و زندگى به تمام معنى كلمه مجسم مىكنند، كه دلها را پر از اميد و چشمها را پر از شادى و سرور مىسازند، آن چنان كه" اهل زمين مطمئن مىشوند، كه مىتوانند از مواهب اين گياهان بهره گيرند" هم از ميوهها و هم از دانههاى حياتبخششان (وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها).
" اما ناگهان فرمان ما فرا مىرسد (سرماى سخت و يا تگرگ شديد و يا طوفان درهم كوبندهاى بر آنها مسلط مىگردد) و آنها را چنان درو مىكنيم كه گويا هرگز نبودهاند"! (أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ).
" لَمْ تَغْنَ" از ماده" غنا" به معنى اقامت كردن در مكانى است، بنا بر اين جمله" لم تغن بالامس" يعنى" ديروز در اين مكان نبوده است" و اين كنايه از اين است كه چيزى به كلى از ميان برود آن چنان كه گويى هرگز وجود نداشته!