تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 284
نمايش فراداده

تفسير: عظمت و حقانيت دعوت قرآن

‏ اين آيات به پاسخ قسمت ديگرى از سخنان نارواى مشركان مى‏پردازد، چرا كه آنها تنها در شناخت مبدء گرفتار انحراف نبودند، بلكه به پيامبر اسلام (ص) نيز افترا مى‏زدند، كه قرآن را با فكر خود ساخته و به خدا نسبت داده است، لذا در آيات گذشته خوانديم كه از پيامبر (ص) تقاضا داشتند قرآنى غير از اين قرآن بياورد و يا لا اقل آن را تغيير دهد، اين خود دليل آن است كه قرآن را ساخته فكر او مى‏پنداشتند! نخستين آيه مورد بحث مى‏گويد:" شايسته نيست كه اين قرآن بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شده باشد" (وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ) جالب اينكه به جاى نفى ساده، نفى شانيت شده است و مى‏دانيم اين گونه تعبير از نفى ساده رساتر است، اين درست به آن مى‏ماند كه كسى در مقام دفاع از خود بگويد شان من نيست كه دروغ بگويم و البته اين تعبير از اينكه بگويد من دروغ نمى‏گويم بسيار پرمعنى‏تر و عميقتر مى‏باشد.

سپس به ذكر دليل بر اصالت قرآن و وحى آسمانى بودنش پرداخته مى‏گويد:

" ولى اين قرآن كتب آسمانى پيش از خود را تصديق مى‏كند" (وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ).

يعنى تمام بشارات و نشانه‏هاى حقانيتى كه در كتب آسمانى پيشين آمده بر قرآن و آورنده قرآن كاملا منطبق است و اين خود ثابت مى‏كند كه تهمت و افترا بر خدا نيست و واقعيت دارد، اصولا خود قرآن از باب" آفتاب آمد دليل آفتاب" شاهد صدق محتواى خويش است.