تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 358
نمايش فراداده

فرعون بر ضد موسى و برادرش هارون مى‏گويد.

هنگامى كه فرعون قسمتى از معجزات موسى مانند يد بيضاء و حمله مار عظيم را ملاحظه كرد و ديد ادعاى موسى بدون دليل هم نيست و اين دليل كم و بيش در جمع اطرافيان او و يا ديگران اثر خواهد گذاشت، به فكر پاسخگويى عملى افتاد، چنان كه قرآن مى‏گويد:" فرعون صدا زد، تمام ساحران آگاه و دانشمند را نزد من آوريد"، تا بوسيله آنها زحمت موسى را از خود دفع كنم (وَ قالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ ساحِرٍ عَلِيمٍ).

او مى‏دانست هر كارى را بايد از طريقش وارد شد و از كارشناسان آن فن بايد كمك گرفت.

آيا براستى فرعون در حقانيت دعوت موسى شك داشت و مى‏خواست از اين طريق او را بيازمايد؟ و يا مى‏دانست او از سوى خدا است ولى فكر مى‏كرد، بوسيله غوغاى ساحران مى‏تواند مردم را آرام سازد، و موقتا از خطر نفوذ موسى در افكار عمومى جلوگيرى كند، به مردم بگويد اگر او كار خارق عادتى انجام مى‏دهد، ما نيز از انجام مثل آن ناتوان نيستيم! و اگر اراده ملوكانه ما تعلق گيرد، چنين چيزى براى ما سهل و آسان است!.

احتمال دوم به نظر نزديكتر مى‏رسد و ساير آيات مربوط به داستان موسى كه در سوره طه و امثال آن است اين نظر را تاييد مى‏كند، كه او آگاهانه به مبارزه با موسى برخاست.

به هر حال" هنگامى كه ساحران در روزى كه براى اين مبارزه تاريخى تعيين شده بود و دعوت عمومى نيز از مردم به عمل آمده بود، گرد آمدند، موسى رو به آنها كرد و گفت: نخست شما آنچه مى‏توانيد به ميدان آوريد" (فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسى‏ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ).