تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 386
نمايش فراداده

نياوردند.

ضمنا داستان فوق نشان مى‏دهد كه نقش يك رهبر آگاه و دلسوز در ميان يك قوم و ملت، تا چه اندازه مؤثر و حياتبخش است، در صورتى كه عابدى كه آگاهى كافى ندارد بيشتر روى خشونت تكيه مى‏كند، و منطق اسلام در مقايسه ميان عبادت ناآگاهانه، و علم توأم با احساس مسئوليت نيز از اين روايت مفهوم مى‏شود.

[سوره يونس (10): آيات 99 تا 100]

وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (99) وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ (100)

ترجمه:

99- و اگر پروردگار مى‏خواست تمام آنها كه در روى زمين هستند همگى (از روى اجبار) ايمان مى‏آوردند، آيا تو مى‏خواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟

(ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!) 100- (اما) هيچكس نمى‏تواند ايمان بياورد جز به فرمان خدا (و توفيق و يارى و هدايت او) و پليدى (و ناپاكى كفر و گناه) را بر آنها قرار مى‏دهد كه تعقل نمى‏كنند.

تفسير: ايمان اجبارى بيهوده است

‏ در آيات گذشته خوانديم كه ايمان اضطرارى به هيچ دردى نمى‏خورد، به همين جهت در نخستين آيه مورد بحث مى‏گويد:" اگر ايمان اضطرارى و اجبارى به درد مى‏خورد، و پروردگار تو اراده مى‏كرد همه مردم روى زمين ايمان مى‏آوردند" (وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً).