تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 79
نمايش فراداده

شان نزول:

در مورد آيه اول چنين نقل شده كه يكى از ياران با اخلاص پيامبر (ص) عرض كرد: اى پيامبر خدا! من پير مردى نابينا و ناتوانم، حتى كسى كه دست مرا بگيرد و به ميدان جهاد بياورد، ندارم، آيا اگر در جهاد شركت نكنم معذورم؟ پيامبر (ص) سكوت كرد، سپس آيه نخست نازل شد و به اينگونه افراد اجازه داد.

از اين شان نزول چنين استفاده مى‏شود كه حتى نابينايان به خود اجازه نمى‏دادند كه بدون اطلاع پيامبر (ص) از شركت در جهاد سر باز زنند، و به اين احتمال كه شايد وجودشان با همين حالت براى تشويق مجاهدان و يا حد اقل سياهى لشكر، مفيد واقع شود از پيامبر (ص) كسب تكليف مى‏كردند.

در مورد آيه دوم نيز در روايات مى‏خوانيم كه هفت نفر از فقراى انصار خدمت پيامبر (ص) رسيدند و تقاضا كردند وسيله‏اى براى شركت در جهاد در اختيارشان گذارده شود، اما چون پيامبر (ص) وسيله‏اى در اختيار نداشت، جواب منفى به آنها داد، آنها با چشمهاى پر از اشك از خدمتش خارج شدند و بعدا بنام" بكاءون" مشهور گشتند.

تفسير: معذورانى كه از عشق جهاد اشك مى‏ريختند!

در اين آيات براى روشن ساختن وضع همه گروه‏ها از نظر معذور بودن يا نبودن در زمينه شركت در جهاد تقسيم‏بندى مشخصى شده است، و اشاره به‏