هدف اصلى را كه نجات و سعادت كل جامعه انسانى است از زاويه ديگرى تعقيب كند.
نخست مىگويد:" هنگامى كه رسولان ما به سراغ لوط آمدند او بسيار از آمدن آنها ناراحت شد و فكر و روحش پراكنده گشت و غم و اندوه تمام وجودش را فرا گرفت" (وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً) در روايات و تفاسير اسلامى آمده است كه لوط در آن هنگام در مزرعه خود كار مىكرد ناگهان، عدهاى از جوانان زيبا را ديد كه به سراغ او مىآيند و مايلند مهمان او باشند، علاقه او به پذيرايى از مهمان از يك سو، و توجه به اين واقعيت كه حضور اين جوانان زيبا، در شهرى كه غرق آلودگى انحراف جنسى است، موجب انواع دردسر و احتمالا آبروريزى است، او را سخت در فشار قرار داد.
اين مسائل به صورت افكارى جانفرسا از مغز او عبور كرد، و آهسته با خود" گفت امروز روز سخت و وحشتناكى است" (وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ).
" سيئ" از ماده" ساء" به معنى بد حال شدن و ناراحت گشتن است.
" ذرع" را بعضى به معنى قلب و بعضى به معنى خلق گرفتهاند بنا بر اين ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً يعنى دلش به خاطر اين مهمانهاى ناخوانده در چنين شرائط سختى تنگ و ناراحت شد.
ولى به طورى كه فخر رازى در تفسيرش از" از هرى" نقل كرده،" ذرع" در اين گونه موارد به معنى طاقت است، و در اصل فاصله ميان دستهاى شتر به هنگام راه رفتن مىباشد.
طبيعى است هنگامى كه بر پشت شتر بيش از مقدار طاقتش بار بگذارند مجبور است دستها را نزديكتر بگذارد و فاصله آن را به هنگام راه رفتن كمتر كند، به همين مناسبت اين تعبير تدريجا به معنى ناراحتى به خاطر سنگينى