تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 320
نمايش فراداده

[سوره يوسف (12): آيات 7 تا 10]

لَقَدْ كانَ فِي يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلِينَ (7) إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (8) اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ (9) قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (10)

ترجمه:

7- در (داستان) يوسف و برادرانش نشانه‏هاى (هدايت) براى سؤال كنندگان بود.

8- هنگامى كه (برادران) گفتند يوسف و برادرش (بنيامين) نزد پدر از ما محبوبترند در حالى كه ما نيرومندتريم، مسلما پدر ما، در گمراهى آشكار است!.

9- يوسف را بكشيد يا او را به سرزمين دور دستى بيفكنيد تا توجه پدر فقط با شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه مى‏كنيد و) افراد صالحى خواهيد بود!.

10- يكى از آنها گفت يوسف را نكشيد و اگر كارى مى‏خواهيد انجام دهيد او را در نهانگاه چاه بيفكنيد تا بعضى از قافله‏ها او را برگيرند (و با خود به مكان دورى ببرند).

تفسير: نقشه نهايى كه كشيده شد

از اينجا جريان درگيرى برادران يوسف با يوسف شروع مى‏شود:

در آيه نخست اشاره به درسهاى آموزنده فراوانى كه در اين داستان است‏