تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 416
نمايش فراداده

پروردگار من!.

گفت چه كسى مهر تو را آن چنان در دل پدر افكند؟ گفت: پروردگار من.

گفت چه كسى قافله را به سراغ تو فرستاد، تا از چاه نجاتت دهند؟ گفت:

پروردگار من.

گفت چه كسى سنگ را (كه از فراز چاه افكنده بودند) از تو دور كرد؟

گفت پروردگار من:

گفت چه كسى تو را از چاه رهايى بخشيد؟ گفت: پروردگار من.

گفت چه كسى مكر و حيله زنان مصر را از تو دور ساخت؟ گفت پروردگار من! در اينجا جبرئيل چنين گفت: پروردگارت مى‏گويد چه چيز سبب شد كه حاجتت را بنزد مخلوق بردى، و نزد من نياوردى؟ و به همين جهت بايد چند سال در زندان بمانى «1».

نكته‏ها:

1- زندان كانون ارشاد يا دانشگاه فساد

زندان تاريخچه بسيار دردناك و غم‏انگيزى در جهان دارد. بدترين جنايتكاران و بهترين انسانها هر دو به زندان افتاده‏اند، به همين دليل زندان هميشه كانونى بوده است براى بهترين درسهاى سازندگى و يا بدترين بد آموزيها.

در زندانهايى كه تبهكاران دور هم جمع مى‏شوند در حقيقت يك آموزشگاه عالى فساد تشكيل مى‏شود، در اين زندانها نقشه‏هاى تخريبى را مبادله مى‏كنند و تجربياتشان را در اختيار يكديگر مى‏گذارند و هر تبهكارى در واقع درس اختصاصى خود را به ديگران مى‏آموزد، به همين دليل پس از آزادى از زندان بهتر و ماهرتر از گذشته به جنايات خود ادامه مى‏دهند، آنهم با حفظ وحدت و تشكل جديد، مگر

(1) مجمع البيان جلد 5 صفحه 235.