4- قرآنى كه بشارت دهنده و بيم دهنده است، ولى اكثر آنان رويگردان شدند، لذا چيزى نمىشنوند.
5- آنها گفتند: قلبهاى ما در پوششهايى قرار گرفته، و گوشهاى ما سنگين است، و ميان ما و تو حجابى وجود دارد، حالا كه چنين است تو به دنبال عمل خود باش ما هم براى خود عمل مىكنيم.
در روايات اسلامى آمده است كه رسول خدا (ص) پيوسته بتهاى مشركان را مذمت مىكرد، و قرآن را بر آنها مىخواند تا به راه توحيد بازگردند، اما آنها مىگفتند: اين شعر محمد (ص) است، و بعضى مىگفتند اين" كهانت" است (كهانت غيبگوييهايى بود كه گروهى به ادعاى ارتباط با جنيان داشتند) و بعضى مىگفتند اينها خطبههاى زيبايى است كه او مىخواند (و نامش را" قرآن" گذاشته است).
روزى" ابو جهل" به" وليد بن مغيره" كه از رجال معروف آنها بود، و عرب در اختلافات خود و در مشكلات از او داورى و نظر خواهى مىكرد، گفت: اى" ابا عبد شمس" (ابا عبد شمس كنيه وليد بود) اين هايى را كه محمد (ص) مىگويد:
چيست؟ سحر است؟ يا كهانت است؟ يا خطبه؟
گفت: بگذاريد سخنانش را بشنوم، نزد پيامبر (ص) آمد در حالى كه در حجر اسماعيل نشسته بود گفت: اى محمد! چيزى از اشعارت را براى من بخوان! فرمود: شعر نيست، بلكه كلام خدا است كه پيامبران و رسولانش را با آن مىفرستاده، گفت: هر چه هست بخوان! رسول خدا (ص) قرائت سوره حم سجده را آغاز كرد، هنگامى كه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را شنيد مسخره كرد و گفت: مردى در يمامه داريم نامش" رحمن" است، مثل اينكه او را مىخوانى!