انحراف و بدبختى و گمانهاى زشت آنها آغاز مىگردد؟
يا اينكه اينها ادامه سخنان پوستهاى اعضاى تن انسان است.
معنى دوم مناسبتر به نظر مىرسد، و تعبيرات آيه با آن سازگارتر است، هر چند اعضاى تن نيز اين سخنان را به فرمان خدا و تعليم او مىگويند و نتيجه همه تقريبا يك چيز است.
آيات فوق به خوبى گواهى مىدهد كه گمان بد در باره خداوند به قدرى خطرناك است كه گاه موجب هلاكت و عذاب ابدى انسان مىگردد، نمونه آن گمان گروهى از كفار بود كه گمان مىكردند خدا اعمال آنها را نمىبيند، و سخنان آنها را نمىشنود، همين سوء ظن سبب خسران و هلاكتشان شد.
به عكس حسن ظن در باره خداوند موجب نجات در دنيا و آخرت است، چنانچه در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم:
ينبغى للمؤمن ان يخاف اللَّه خوفا كانه يشرف على النار و يرجوه رجاء كانه من اهل الجنة، ان اللَّه تعالى يقول:
وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ ... ثم قال ان اللَّه عند ظن عبده: ان خيرا فخير، و ان شرا فشر:
" سزاوار است بنده مؤمن آن چنان از خدا بترسد كه گويى در كنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است، و آن چنان به او اميدوار باشد كه گويى اهل بهشت است، چنان كه خداوند متعال مىفرمايد: اين گمانى است كه شما به خدا پيدا كرديد و سبب هلاكتان شد، سپس امام (ع) افزود: خداوند نزد گمان بنده خويش است اگر گمان نيك ببرد نتيجهاش نيك و اگر گمان بد ببرد نتيجهاش بد است" «1».
(1) مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث.