نقد و بررسى ناگفته پيداست كه آنچه را اين گروه گفتهاند صرفا يك فرضيه است، و هيچگونه دليلى بر آن اقامه نكردهاند و در حقيقت آنها پيامبران را مردانى با نبوغ فكرى و عظمت شخصيت معرفى كردهاند، بىآنكه رابطه آنها را با مبدء جهان هستى، خداوند، و دريافت علوم از ناحيه او، و از بيرون وجود خود، پذيرفته باشند.
تمام اشتباه آنها از اينجا سرچشمه مىگيرد كه خواستهاند وحى را با معيارهاى علوم تجربى خود دريابند، و هر چه از اين قلمرو بيرون است نفى كنند، و موجودات عالم را مساوى با آن بدانند كه آنها درك كردهاند و آنچه را درك نكردهاند معدوم بشمرند.
اين طرز تفكر آثار شومى نه تنها در بحث وحى كه در بسيارى از مباحث فلسفى و عقيدتى ديگر از خود به جاى گذاشته است، و اصولا اين طرز تفكر از پاى بست ويران است زيرا منحصر ساختن تمام موجودات جهان را به موجودات مادى و عوارض آنها با هيچ دليلى ثابت نكردهاند.
بعضى ديگر مطلب را از اين هم فراتر بردهاند و وحى را رسما نتيجه نبوغ فكرى انبيا پنداشتهاند، و مىگويند آنها مردانى بودند پاك فطرت و داراى نبوغ فوق العاده كه با آن مصالح جامعه انسانى را درك مىكردند و به صورت معارف و قوانينى بر انسانها عرضه مىداشتند.
اين سخن در حقيقت انكار صريح نبوت انبيا، و تكذيب گفته همه آنها، و متهم ساختن آنها به انواع خلافگوئيها است (العياذ باللَّه).
به تعبير روشنتر هيچيك از اينها تفسير وحى نيست فرضيههايى است كه