بى آنكه هيچ دليل روشنى از عقل و نقل براى سخنان خود داشته باشند، در برابر آيات بينات الهى موضعگيرى مىكنند، و با احتمالات نيش غولى و وسوسههاى بىاساس و بهانهجوئيها به مخالفت خود ادامه مىدهند.
سپس براى نشان دادن زشتى اين عمل مىافزايد:" اينگونه جدال بىاساس در مقابل حق خشم عظيمى نزد خداوند و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند برمىانگيزد" (كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا) «1».
چرا كه" جدال به باطل" و موضعگيرى بى دليل و بى منطق در برابر آيات الهى هم مايه گمراهى مجادله كنندگان، و هم اسباب ضلالت ديگران است، نور حق را در محيط خاموش مىكند و پايههاى حاكميت باطل را محكم مىسازد.
و در پايان آيه به دليل عدم تسليم آنها در مقابل حق اشاره كرده مىفرمايد" اينگونه خداوند بر قلب هر متكبر جبارى مهر مىنهد"! (كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ) «2».
لجاجتها و عناد در برابر حق پردهاى ظلمانى بر فكر انسان مىاندازد و حس تشخيص را از او مىگيرد، كار به جايى مىرسد كه قلب او همچون يك ظرف در بسته مهر شده مىگردد كه نه محتواى فاسد آن بيرون مىآيد و نه محتواى صحيح و جانپرورى وارد آن مىشود.
(1) فاعل" كبر"" الجدال" است كه از جمله قبلى استفاده مىشود،" مقتا" تميز مىباشد، بعضى از مفسران نيز احتمال دادهاند كه فاعل آن" مسرف مرتاب" بوده باشد، ولى معنى اول بهتر به نظر مىرسد. (2) قابل توجه اينكه در اين آيه" متكبر و جبار" به عنوان توصيف قلب ذكر شده (هر چند به صورت اضافه است) نه به عنوان توصيف شخص اشاره به اينكه اصل كبر و جباريت از قلب است، و از آنجاست كه به سراسر وجود انسان سرايت مىكند و تمام اعضا به رنگ تكبر و جباريت در مىآيد.