حکایت های گلستان سعدی به قلم روان

محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 183/ 5
نمايش فراداده

سفرهاى طولانى سعدى

سعدى پس از تحصيلات خود در دانشگاه نظاميه بغداد، به سفرهاى طول و دراز دست زد. او در آن عصر و با وسايل آن زمان به شهرهاى روم، حجاز، شام، هند، كاشغر، سومنات، مصر و...سفر كرد. سفرش از شيراز، در سال 620 يا 621 شروع شد و تا سال 655 هجرى ادامه يافت، و در همين سال به شيراز باز گشت و تاءليفات خود را در اين زمان در شيراز نوشت. او پس از 30 يا 35 سال مسافرت و جهانگردى با كوله بارى از تجربيات گوناگون ملتهاى مختلف، و دستى پر از معلومات بشرى به وطن باز گشت. (16)

او در مورد سفرهاى طولانى خود مىگويد:


  • در اقصاى عالم بگشتم بسى تمتع ز هر گوشه اى يافتم ز هر خرمنى خوشه اى يافتم (17)

  • بسر بردم ايام با هر كسى ز هر خرمنى خوشه اى يافتم (17) ز هر خرمنى خوشه اى يافتم (17)

شاعر معروف، جامى مىگويد:

سعدى، اقاليم را گشته و بارها به سفر حج پياده رفته.(18)

و بنا به نقل دولتشاه:

سعدى چهارده نوبت به حج رفته و براى جهاد به سوى روم و هند رهسپار شده است.(19)

او از مسافرت و جهانگردى خسته نمى شد. كتاب بوستان و گلستان او نتيجه تجربه هايى است كه در محفلها و شهرها و كشورهاى گوناگون به دست آورده است.

گويند: يكى از آشنايان سعدى به او گفت: «اين همه تجربه ها را از كجا به دست آورده اى؟»

سعدى در پاسخ گفت: «از سفرهاى دور و دراز.»

او پرسيد: «چگونه اين همه خستگى سفر را تحمل كردى؟»

سعدى در پاسخ گفت:


  • تهى پاى رفتن به از كفش تنگ بلاى سفر به كه در خانه جنگ

  • بلاى سفر به كه در خانه جنگ بلاى سفر به كه در خانه جنگ

حاضران دانستند كه همسر سعدى، خوش اخلاق نيست. يكى از حاضران گفت: «با اين حال همسر شيخ سعدى، براى ما مرد حكيم و عاقلى پرورش داد.(20)

علت شهرت او به سعدى

واژه سعدى، لقب شعرى (تخلص) اوست. از اين رو به اين لقب شهرت يافته است. درباره اينكه او اين واژه را از كجا اقتباس كرده، دو قول است:

1. از نام «سعدبن زنگى بن مودود سلغرى» از اتابكان (كه در سال 599 تا 623 در شيراز حكومت مىكرد و در آن سامان، امنيت به وجود آورد.)

2. از نام نوه او «سعدبن ابى بكر بن سعدبن زنگى».

بيشتر محققان، قول دوم را برگزيده اند، زيرا تاريخ نگارش گلستان و بوستان، با تاريخ حكومت سعدبن ابى بكر، هماهنگ است.(21)

دكتر خطيت در مقدمه شرح گلستان خود مىنويسد: «سعدى بوستان را به نام ابوبكر سعدبن زنگى نوشت، و گلستان را به نام «سعدبن ابى بكر» فراهم نمود.»

شاءن و مقام على عليه السلام و خاندانش در اشعار سعدى

گرچه مطابق قائن، سعدى در مذهب شافعى است و شايد تحت تاءثير فرزند اولين مربى و معلمش بعد از پدر، يعنى دايى اش علامه قطب الدين شيرازى شافعى قرار گرفته، ولى در وصف امير مؤمنان على عليه السلام و خاندان رسالت - از نظر كمى و كيفى - بهتر از ديگران سخن گفته و شرط انصاف را رعايت كرده، تا آنجا كه مىگويد:


  • كس را چه زور و زهره كه وصف على كند زور آزماى قلعه خيبر كه بند او مردى كه در مصاف (22) زره پيش بسته بود شير خدا و صفدر ميدان و بحر جود ديباچه مروت و ديوان معرفت فردا كه هر كسى به شفيعى زنند دست پيغمبر آفتاب منير است در جهان يا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه يا رب به صدق سينه پيران راست رو يا رب خلاف امر تو بسيار كرده ايم دلهاى خسته را به كرم مرهمى فرست گر خلق تكيه بر عمل خويش كرده اند ما را بس است رحمت و فضل تو متكا(27)

  • جبار در مناقب او گفته هل اتى در يكدگر شكست به بازوى لافتى تا پيش دشمنان نكند پشت بر غزا (23) جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا(24) لشگر كش فتوت (25) و سردار اتقيا ماييم و دست و دامن معصوم مرتضى آلش ستارگان بزرگان بزرگند و مقتدا يا رب به خون پاك شهيدان كربلا يا رب به آب ديده مردان آشنا اميد هست از كرامت عفو ما مضى (26) اى اسم اعظمت در گنجينه شفا ما را بس است رحمت و فضل تو متكا(27) ما را بس است رحمت و فضل تو متكا(27)

يكى ديگر از اشعار سعدى كه نمايانگر علاقه او به خاندان رسالت و در وصف پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله آمده، چنين است:


  • سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد

  • عشق محمد بس است و آل محمد عشق محمد بس است و آل محمد