دختر «مالك دينار» به پدرش گفت: پدر چرا شبها تا مىخوابى، هر ساعت از خواب مىپرى
پدر گفت: پدرت مىترسد كه در خواب باشد و بلائى بيايد و «قيامت» بر پا گردد.
نمونه اش را در هر زمان مشاهده مىكنيم، طرف شب مىخوابد و صبح بلند نمى شود.
شخص به بازار مىرود و ديگر بر نمى گردد، به اداره و يا حمام مىرود و ديگر مراجعه نمى كند.
پس انسان بايد دست و پاى خود را جمع كند كه مبادا «قيامت» ناگهان او را دريابد.
چنانچه در روايت است كه: در بازار مشترى جنس را گرفته و هنوز پول نداده كه «قيامت» برپا مىشود. در «سوره يس» هم خداوند به اين موضوع اشاره مىفرمايد:
كه هنگام برپا شدن «قيامت» ديگر به وصيّت كردن نمى رسد.
«روز قيامت» زلزله شديدى دارد، به قسمى كه زن بچه شيرده از بچه اش بى خبر مىشود، و زن آبستن بچه مىاندازد، هنگام مرگ هم بدن چنان به لرزه مىافتد كه جان از آن خارج مىگردد.
«قيامت» روزى است كه ستاره ها مكدّر و گرفته مىشوند. اذا النجوم انكدرت هنگام مرگ هم ستاره ها نورش گرفته مىشود، اين چشم و گوش به منزله ستاره است، وقتى مىآيد كه چشم باز است، ولى نمى بيند، گوش باز است ولى نمى شنود.
«قيامت» روزى است كه آفتاب مىگيرد و نورش از بين مىرود. هنگام مرگ هم آفتاب قلب غروب كرده و فروغش گرفته مىشود، و ديگر حركتى ندارد.
در طب جديد مىگويند: قلب به قدرى قوى است كه اگر قوى ترين افراد آن را محكم بگيرد، باز هم ضربان و تپش دارد و به حركت خود ادامه مىدهد، لكن ساعت مرگ، مانند آفتاب روز «قيامت» از كار مىافتد.
«قيامت روزى است كه كوهها ريزه ريزه مىگردد، هنگام مرگ هم استخوانهاى به آن محكمى و سختى آثار رخوت و سستى در او نمايان مىگردد. بعد هم طولى نمى كشد كه ريزه ريزه شده مشت خاكى مىگردد و جزء زمين مىشود.
پس حالا تا مىتوانيد از اين اعضاء استفاده نمائيد و با بر پا خواستن در شب و ركوع و سجود طولانى غنيمت برگيريد، به زودى مىآيد كه ديگر از اين بدن كارى ساخته نيست.
«پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم» مىفرمايد: چشم روى هم نمى گذارم كه اميد بازكردنش را داشته باشم. و به «ابوذر» فرمود: صبح كه مىكنى به اميد اين مباش كه شب نمائى.(107)