فضائل و سیره چهارده معصوم علیهم السلام در آثار استاد علامه حسن زاده آملی

عباس عزیزی

نسخه متنی -صفحه : 927/ 219
نمايش فراداده

216- بگو جدت كتف مرا در آورد!

يكى از ثقات نقل كرده كه: چندى قبل از اين در كاشان مردى بود آقا محمد على نام مىباشد صنف عطار و متوجه امور ديوانى ايشان، و قدغن كرده كه ديگرى به هيچ وجه اجناس عطارى خريد و فروش نكند.

شخصى سيد فقيرى به قدر يك من سريشم كرده بود و اين را به شخصى فروخت آن مرد ظالم مطلع شد در بازار به او برخورد و دشنام بسيارى را او داد و چند سيلى بر روى او زد آن بيچاره روانه شد گفت: جدم سزاى تو را بدهد آن ظالم كه اين را شنيد اعراضى شده ملازم خود را گفت:

آن سيد را برگردانيد و چند گردنى به شدت به او زده و گفت: برو و جدت را بگو كتف مرا بيرون آورد!

روز ديگر آن ظالم تب كرده و در شب كتفهاى او درد آمد و روز دوم ورم شديد كرده، ماده به كتف هاى او ريخت و روز چهارم جراحان مجموع گوشتهاى او را تراشيده به نحوى كه سرهاى كتف او بيرون آمد و در روز هفتم بمرد، با آل على هر كه در افتاد ور افتاد.(219)