کرامات الحسینیة علیه السلام معجزات سید الشهداء علیه السلام بعد از شهادت

علی میرخلف زاده

نسخه متنی -صفحه : 54/ 18
نمايش فراداده

ماءيوس از معالجه

دانشمند محترم حضرت حجة الاسلام حاج آقاى لنگرودى فرمود: يكى از مطالبى كه از مسموعات حقير است و قطعا واقعيت دارد اينست كه در حدود ده سال قبل شخصى ثقه و راستگو كه معروف به سردار بود و حدود صدسال از عمرش ميگذشت و فعلا برحمت ايزدى پيوسته خداى رحمتش كند براى بنده نقل ميكرد: روزى دخترم مرض سختى گرفت بطوريكه تمام دكترهاى حاذق تهران از معالجه اش ماءيوس شدند و از دادن نسخه خوددارى كردند ولى در اثر شدت علاقه نتوانستم از او دل برگيرم و از طرفى چون محبت محمد و آل محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم در سرشت و نهادم بود روزى باقلبى شكسته و پريشان دراطاق خلوتى نشستم و يك استكان بدست گرفته و يك يك از مصائب حضرت سيد الشهداء اباعبداللّه الحسين عليه السلام را بياد مىآوردم متاءثر شده و در حال تاءثر گاهى بياد على اكبر و ناكامى او و گاهى بياد على اصغر و تشنه كامى او و گاهى بياد حضرت زينب و پريشانى او و گاهى بياد ابوالفضل و نااميدى او و.... تا اينكه اشكم سيل آسا جارى گرديد، موقع را مغتنم شمرده استكان را زير ديده گانم قرار دادم و اشكها را در استكان جمع نمودم، بعد از اين عمل ببالبين دختر مريضم آمده و با قاشق كوچكى از همان اشك چشم كه در راه مصائب حضرت امام حسين عليه السلام ريخته بودم در دهان مريضه ريختم طولى نكشيد كه دوچشم باز كرده و بمن سلام كرد، پرسيدم حالت چطور است گفت قلبم روشن شده از آن روز به بعد بحمد اللّه كم كم كسالت او مرتفع گرديد و شفاى كامل نصيبش شد منهم شكرانه چنين موهبتى را بجاى آورده و از نگرانى واندوه نجات يافتم.(15)


  • اى كه بر درد دل عاشق بيچاره دوائى نور چشمان على ونبى و حضرت خاتم فخر دين، نور مبين،شافع امت، يم رحمت نَبى ات خواند حسين از من و من هم زحسينم اى اميد دل غمديده عشاق جگر خون چه شود گر نظر لطف سوى مابنمائى

  • پسر فاطمه و سبط رسول دوسرائى كشتى راه نجات تو و مصباح هدائى به حيات وبه ممات و به صراط و به جزائى جان پيغمبر و قلب على و خون خدائى چه شود گر نظر لطف سوى مابنمائى چه شود گر نظر لطف سوى مابنمائى