يكى از علما و حجج اسلام و از ذريّه رسول اللّه صلّى الله عليه وآله وسلّم در ياد داشتهاى خود چنين فرموده بود: شبى از طريقى به من الهام شد كه مبلغ چهل و پنج هزار تومان ببر درب مغازه يكى از بندگان خدا كه مرد محترمى از اهل اصفهان است و نخواسته اسمش گفته شود صبح متحيّر بودم چه كنم، آيا آنچه فهميدم صحيح است يانه و نمى دانستم چقدر پول دارم وقتى مراجعه كردم ديدم موجودى من چهل و پنج هزار تومان است، اوّل وقت رفتم درب مغازه آن آقا كه از محترمين شهر بود، ديدم دو نفر درب مغازه او ايستاده اند، به آن آقا گفتم: من با شما كارى دارم، مىخواهم با هم برويم جائى و برگرديم، گفت بسيار خوب، من ايشان را بردم مسجد النبى واقع در خيابان جى، آنجا عمله و بنا كار مىكردند، لب ايوان طرف قبله نشستيم من به ايشان گفتم: من ماءمور هستم گرفتارى شما را اصلاح كنم، مشكلى دارى بگو، هرچه اصرار كردم نگفت، بالاخره آن مبلغ را به ايشان دادم ولى نگفتم چقدر است، ايشان بى اختيار به گريه افتاد و گفت: من چهل و پنج هزار تومان قرض داشتم، چهل زيارت عاشورا نذر كردم بخوانم و امروز بعد از اذان آخر آن را خواندم و از آقا ابى عبداللّه الحسين عليه السلام خواستم رفع گرفتاريم شود كه بحمداللّه گره باز گرديد.(54)