ترجمه و شرح نهج البلاغه

سیدعلی النقی آل محمد الدیباج‏

جلد 3 -صفحه : 177/ 59
نمايش فراداده

آشكار شدن نور خورشيد خود را بآنچه مى‏طلبند برسانند و چگونه خداوند با درخشيدن نور خورشيد آنها را از رفتن به جاهائى كه نور بآن مى‏درخشد باز داشته، و آنها را در جاهاى خودشان از رفتن در جائيكه نورهاى خورشيد درخشنده است پنهان نموده (7) پس آنها در روز پلكهاى چشمشان را بر حدقه‏هاى آن گذاشتند، و شب را چراغ قرار دادند كه بسبب آن براى درخواست روزيها راه مى‏جويند، (8) و ديده‏هاى آنها را شدّت تاريكى شب مانع نمى‏شود (بلكه همه چيز را مى‏بينند) و از رفتن در شدّت تاريكى شب باز نمى‏ايستند، پس چون خورشيد پرده از رخسار برداشت (تاريكى را برطرف نموده تابان شد) و روشنيهاى روز آن هويدا گرديد، و درخشندگى روشنى آن بر خانه‏هاى سوسمارها در آمد (آفتاب همه جا را فرا گرفت) پلكها را بر اطراف چشمهاشان مى‏نهند و بآنچه در تاريكى شبها اندوخته اند قناعت مى‏نمايند. (9) پس منزّه است خداوندى كه شب را بجاى روز وسيله روزى و روز را وسيله استراحت و آرامى آنها گردانيد، و از گوشتهاشان براى آنها بالهائى قرار داد تا هنگام نيازمندى به پرواز با آنها بپرند، گويا بالهاشان مانند لاله‏هاى گوش (انسان) است كه داراى پر و استخوان نيست، ولى تو مواضع رگها را آشكار و هويدا مى‏بينى (رگها در بالهاى شب پره بجاى استخوان و نى در بال مرغان مى‏باشد) (10) براى آنها دو بال است كه نازك نيست تا (هنگام پر زدن) پاره شود، و كلفت نيست تا سنگين باشد (و مانع پرواز آنها گردد) پرواز ميكنند در حاليكه بچّه‏شان چسبيده و پناه برده بآنها است، مى‏نشيند زمانيكه مادرش بنشيند، و پرواز ميكند وقتى كه مادرش بپرد، از مادر جدا نمى‏شود تا موقعى كه اعضائش قوّت گرفته و بالهايش براى پريدن آماده شود، و تا گاهى كه راههاى زندگانى و سود خود را بشناسد، (11) پس منزّه است آفريننده همه اشياء كه آفرينش او بى نمونه ايست كه پيشتر، از غير او آفريده شده باشد (اشياء را بر وفق حكمت و اقتضاى مصلحت ايجاد فرموده است).