ترجمه و شرح نهج البلاغه

سیدعلی النقی آل محمد الدیباج‏

جلد 3 -صفحه : 177/ 80
نمايش فراداده

باو پيشنهاد فرمود) از قبول آن امتناع نمود، و دانست كه خداوند سبحان چيزى را (علاقه بدنيا را) دشمن داشته او هم دشمن داشت، و آنرا خوار دانسته او هم خوار دانست، و آنرا كوچك قرار داده او هم كوچك شمرد، (21) و (بنا بر اين) اگر نبود در ما مگر دوستى دنيايى كه خدا و رسول آنرا دشمن داشته، و بزرگ شمردن آنرا كه خدا و رسول كوچك شمرده همين مقدار براى سركشى از خدا و مخالفت فرمان او بس بود، (22) و پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله- بروى زمين (بى آنكه خوان بگسترد) طعام مى‏خورد، و مى‏نشست مانند نشستن بنده (دو زانو نشسته پا روى پا نمى‏انداخت) و بدست خود پارگى كفشش را دوخته و جامه‏اش را وصله ميكرد، و بر خر برهنه سوار مى‏شد، و پشت سر خويش (ديگرى را) سوار ميكرد، (23) و بر در خانه‏اش پرده‏اى كه در آن صورتها نقش شده آويخته بود، پس به يكى از زنهايش فرمود اى زن اين پرده را از نظر من پنهان كن، زيرا وقتى من بآن چشم مى‏اندازم دنيا و آرايشهاى آنرا بياد مى‏آورم، (24) پس از روى دل (براستى) از دنيا دورى گزيده ياد آنرا از خود دور ساخت، و دوست داشت كه آرايش آن از جلو چشمش پنهان باشد تا از آن جامه زيبا فرا نگرفته باور نكند كه آنجا جاى آرميدن است، و اميدوارى درنگ كردن در آنجا را نداشته باشد، پس (علاقه به) آنرا از خود بيرون و از دل دور كرده، و (آرايشهاى آنرا) از جلو چشم پنهان گردانيد (زيرا بسيار بآن بد بين بود) (25) و چنين است (رفتار) كسى كه چيزى را دشمن مى‏دارد، بدش مى‏آيد بآن چشم اندازد، و نام آن در حضورش برده شود.