پيش او از احوال آخرت، يعنى اصلا التفات نكرده در غير رضاى خدا. (فكفى بالجنّة) پس، بس است بهشت.
(نوالا و ثوابا) از روى ثواب و نعمتها. (و كفى بالنّار) و كافى است آتش دوزخ.
(عقابا و وبالا) از روى عقوبت و شدّت مصيبت. (و كفى باللّه) و بس است خدا.
(منتقما و نصيرا) انتقام كشنده طالح و يارى دهنده صالح. (و كفى بالكتاب) و كافى است كتاب خدا.
(حجيجا و خصيما) حجّت آورنده و خصومت كننده. (اوصيكم بتقوى اللّه) وصيّت مىكنم شما را به پرهيزكارى و ترس كارى از خدا.
(الّذي اعذر) آن خدايى كه اظهار عذر كرد و ظاهر ساخت پاداش عمل را.
(بما انذر) به آنچه بيم كرد خلايق را به آن از انواع عقوبتها. (و احتجّ بما نهج) و حجّت آورد بر ايشان به آنچه روشن كرد از دلايل و بيّنات. (و حذّركم عدوّا) و ترسانيد شما را از دشمنى كه.
(نقذ في الصّدور) روان شد در سينهها.
(خفيّا) در حالتى كه پنهان است از نظر. (و نفث فى الآذان) و دميد در گوشها كلمات مضلّه را.
(نجيّا) در حالتى كه راز گوينده است به سرّ. اين كنايت است از وسوسه شيطان در قلوب بندگان به صورت الفاظ و غير آن.
(فاضلّ) پس گمراه كرد مطيع خود را.
(و اردى) و به هلاكت آورد او را. (و وعد فمنّى) و وعده داد پس، آرزومند گردانيد او را به اميدهاى بىبنياد. (و زيّن) و بياراست در نظر او.
(سيّئات الجرايم) بدىهاى جرمها. (و هوّن) و آسان كرد در ديده اعتبار او.