وطى ايشان از روى نكاح فاسدشان نسبى حاصل شود پس به آن نسب فاسد توارث خواهد بود چنانچه به نسب صحيح توارث مىباشد لكن به شرط آن كه به طريقه و شريعت خود حلال نموده باشند مقاربت را نه آن كه به مذهب خود زنا كرده باشند.
كه بين فرزندى كه به سبب انكار او لعان واقع شده و بين پدر و اقارب پدر توارثى نخواهد بود و اما بين آن فرزند و بين مادر و اقارب مادر، توارث ثابت است و اگر بعضى از اقارب ابوينى باشند و بعضى امى تنها هم بالسويه ارث مىبرند ذكوراً و إناثاً چون انتساب ابى بلعان باطل شد و همه به انتساب امى ارث مىبرند.
پس آن طفل ارث مىبرد از آن پدر نه از اقارب پدر و نه آن پدر و اقاربش از آن ولد چنانچه در جميع موارد ثبوت نسبت به اقرار، ثبوت در حق مقر است نه در حق مقر له و نه در حق اقارب و انساب اين دو، مگر [1] آن كه آن مقر له و آن انساب هم تصديق بنمايند پدر را.
هم چنين به استفاضه و به فراش هم ثابت مىشود آن وقت بين آن ولد و بين والد و والده و انسابشان توارث خواهد بود.
(هفتم) از موانع هر گاه زوج در حال مرض عقد نمايد زنى را و قبل از دخول، زوج به همان مرض از دنيا برود
آن وقت آن زوجه از زوج خود ارث نمىبرد و استحقاق مهريه هم اصلا ندارد و هر گاه زوج از آن مرض
[1] با اقرار ولد و اقارب نيز هيچ يك ارث نمىبرند بلكه ارث بردن منحصر است به فرزند از پدر و اقرار ديگران را در اين باب اثرى نيست. [2] فى الجمله.