مهدي سليماني
در سال جاري يكي از آخرين يادگارهاي ساليان نخست تأسيس حوزه علميه قم و شاگرد مرحوم آيتاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي دار فاني را وداع گفت. آيتالله حاج ميرزا ابوالقاسم دانش آشتياني براي همه بزرگان و علماي حوزه نامي آشنا و يادآور چهرهاي نجيب و خدوم است. به بهانه انتشار ويژهنامه كتابخانه مسجد اعظم و براي تجليل و پاسداشت مقام آن عالم خدمتگزار و بيآلايش و معرفي او به نسل جوان، فضلا و طلاب در اين كوتاه، به شرح زندگي ايشان ميپردازيم.
نوشتار حاضر حاصل مصاحبه با فاضل گرامي حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدتقي دانش آشتياني1 فرزند آن مرحوم و همچنين منابع مكتوب و غيرمكتوب ديگري است كه توسط آقاي مهدي سليماني آشتياني تنظيم شده است.
شهر كوچك آشتيان در استان مركزي و در 105 كيلومتري قم، مركز خيزش و پرورش علما، دانشمندان و فرزانگان بسياري بوده است. ميرزا محمدحسن آشتياني صاحب حاشيه رسائل، نامي آشنا براي حوزويان و نيز تاريخ معاصر ما است.
حضرات آيات ميرزا احمد، ميرزا مهدي و سيدجلالالدين آشتياني از اساتيد بنام فلسفه و حكمت اسلامي، از اين ديارند. يكي از خانوادههاي اصيل و ريشهدار كه نزديك به دو قرن، رياست ديني و معنوي آشتيان را به عهده داشتهاند، خاندان دانش آشتياني است.
آيتالله آخوند ملااحمد آشتياني رحمهالله جد مرحوم آيتالله دانش، عالمي عامل و دانشمندي متظلع و صاحبِ مَقام تدريس و تبليغ در آشتيان بوده است و به جهت مراتب ورع و تقوا از وي به عنوان «سلمان عصر» ياد ميشود. گرچه از تاريخ در گذشت ايشان اطلاعي در دست نيست، ولي براساس دست نوشتهاي از ايشان در يك نسخه خطي، وي تا سال 1291 قمري در قيد حيات بوده است.
فرزند او حجةالاسلام والمسلمين آقاشيخ محمدتقي دانش آشتياني (والد بزرگوار آيتالله دانش) از علماي بنام اين خاندان است. ايشان در تهران از محضر مرحوم آيتاللهالعظمي حاج ميرزا محمدحسن آشتياني، مجتهد عالي مقام استفاده كرده است2 و پس از كسب مقامات علمي به موطن خود مراجعت نموده و در مسجد جامع آن شهر به امامت جماعت و تبليغ و ارشاد اشتغال داشته است. مردم منطقه از او و پدرش كرامات و فضايل زيادي را سينه به سينه نقل ميكنند.
در چنين خانوادهاي آيتالله حاج ميرزا ابوالقاسم دانش آشتياني در سال 1329 قمري متولد شد. و در سايه مهر پدر دانشمندش مراتب رشد را سپري كرد و مقدمات علوم و معارف را از ايشان فرا گرفت. در اين سالها آيتالله گلپايگاني كه از فضلاي جوان حوزه قم بود و تابستان از قم به آشتيان سفر كرده بود حاج شيخ محمدتقي دانش را تشويق ميكند تا فرزند نوجوان خود را براي تحصيل به حوزه تازه تأسيس قم بفرستد3. اين پيشنهاد مورد استقبال واقع ميشود و آقاي دانش در سال 1344 قمري در حالي كه چهارده سال داشت و از ورود آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي رحمهالله و تأسيس حوزه علميه تنها چهار سال ميگذشت، وارد حوزه علميه قم شد.
آيتالله دانش آشتياني ابتدا وارد مدرسه جهانگيرخان شد، ولي آيتالله العظمي فيض قمي كه از دير باز و شايد از درس ميرزاي آشتياني با آقا شيخ محمدتقي سابقه دوستي داشت، از او دعوت كرد تا فرزند خود را به وي بسپارد تا در بيت ايشان ساكن باشد و تحت اشراف آن بزرگوار به تحصيل و تهذيب مشغول گردد. پدر اين دعوت را پذيرفت و آقا شيخ ابوالقاسم را به آن مرجع عالي مقام سپرد. حضور در آن بيت رفيع كه محل آمد و شد بسياري از بزرگان و علما بود و مصاحبت و مجالست با آيتالله فيض رحمهالله كه از شخصيتهاي طراز اول حوزه و ممتاز در علم و عمل بود، فرصتي بس نيك و مغتنم بود تا از آقا شيخ ابوالقاسم جواني با فضليت و دانشمند بسازد. و او از اين نعمت به خوبي استفاده كرد. هنوز زمان زيادي از حضور او در قم نگذشته بود كه آيتالله فيض براي پدر در آشتيان نامه نوشت كه «ميخواهيم با اجازه شما آقا شيخ ابوالقاسم را به «تيجان الملائكه» (لباس مقدس روحانيت) مفتخر كنيم» و خود، اين كار را انجام داد4.
در همين سالها حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدتقي دانش دار فاني را وداع نمود و فرزند جوان خود را از مهر پدر محروم كرد، ولي اين فقدان سنگين در اراده محكم آقا شيخ ابوالقاسم خللي وارد نكرد و خيلي زود به قم بازگشت و مشغول درس شد.
ايشان از بدو ورود به قم با راهنمايي و ارشاد آيتالله فيض رحمهالله به درس اساتيد و دانشمندان بنام حوزه حاضر شد. ادبيات و منطق را از نامداران آن روز يعني آقاميرزا محمّدعلي اديب تهراني و آقاسيدمهدي كشفي تهراني فرا گرفت و سطوح متوسط را از آيتالله آخوند ملاعلي همداني آموخت. رسائل، مكاسب و طهارت شيخ را از حضرات آيات: ميرزا محمّد فيض، سيدمحمدّ حجت، سيدمحمّدتقي خوانساري و سيداحمد خوانساري استفاده كرد. پس از اتمام دروس سطح نزديك به چهار سال در درس مؤسس حوزه علميه آيتاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي رحمهالله حاضر شد و بعد از درگذشت ايشان از اولين كساني بود كه به درس آيتالله حجت و آيتالله فيض شتافت و همچنين از بحث آيتالله آقاسيدمحمدتقي خوانساري كه مخصوص عدهاي از متبحّرين و فضلا بود و در منزل استاد تشكيل ميشد، بهره وافر برد5.
آيتالله دانش به استاد اخير خود ارادتِ خاصي داشت و اين ارتباط باعث شد تا از ايشان براي سفر به آشتيان دعوت كند. آيتالله سيدمحمدتقي خوانساري هم دو سال تابستانها به آشتيان آمدند. هنوز خاطره شيرين آن حضور و صفاي محضر آن مرجع بزرگ، در اذهان مردم منطقه باقي است.
پس از ورود آيتاللهالعظمي بروجردي به حوزه علميه قم و تشكيل محفل درس، آيتالله دانش رحمهالله به جمع شاگردان ايشان پيوست و تا پايان عمر، از آن استاد فرزانه استفاده كرد.
آيتالله دانش رحمهالله با جدُّ و جَهد در راه فراگيري علوم اهل بيت عليهمالسلام موفق به اخذ درجه اجتهاد شد. اجازاتِ متعددي كه از اساتيد و بزرگان عصر خود داشت، گواه صدق اين معني است. آيتاللهالعظمي آقاميرزا محمّد فيض رحمهالله در اجازه نامهاي كه براي ايشان نگاشته آورده است:
از مبدأ تميز الي كنون اشتغال به تحصيل داشته، در حوزه علميه قم تكميلات و ترقيات نموده، از درس تحقيق علماي اعاظم و فقهاي اكابر استفاده ميفرمودند. مدتهاست كه در حوزه بحث احقر حاضر و يكي از فضلاي حوزه بشمار ميروند و با جديتي كافي و همّتي وافي ليلاً و نهارا تحصيل و تكميل نموده تا آنكه بحمدالله تعالي نايل بمراد و بالغ به مرتبه اجتهاد شدند. فهنيئاله تلك الدرجة العليا و الرتبه العظمي...
استاد ديگر ايشان آيتاللهالعظمي سيدمحمّدتقي خوانساري رحمهالله در حاشيه دستخط آيتالله فيض مرقوم نمودهاند:
ما رُقم صَدَرَ عَنْ اهلهِ و وَقَعَ في مَحلهِ جدا و حقيق بِاَنْ يكتبَ له فوقَ ذلك فإنَّه دام فضْلُه فاق الاقران و صار مشارا بالبنان و بَلَغَ مرتبةَ الاِجتهاد و درجة الاستباط مشفوعا بالتقوي والسّداد. فهنيئاله هذه المرتَبة العليا التّي يَتَنافَسُ عليها الكَثير وَلاَيَنالُها إلاّ الْقَلِيل... .
همچنين مرجع عالي مقام شيعه، مرحوم آيتاللهالعظمي آقاسيدابوالحسن اصفهاني هم به آيتالله دانش اجازه اجتهاد دادهاند و آيتالله آقاضياءالدين عراقي در هامش آن، آنرا تصديق كرده است. ايشان از همه اساتيد مذكور و نيز از علامه حاج آقابزرگ تهراني رحمهالله اجازه نقل حديت و روايت داشت.
امتياز ديگري كه در زندگي آن بزرگوار مشهود است، اعتماد و وثوق مراجع عصر به وي ميباشد. از مرجعيت مرحوم آيةاله آقاسيدابوالحسن اصفهاني تاكنون وكالت عموم مراجع بزرگ را در قم دارا بود6. نمايندهاي امين و امانتداري پرهيزكار در امور حسبيه زعماي شيعه به شمار ميآمد. ايشان وكيل تام آيتاللهالعظمي خوئي رحمهالله بود و ساليان طولاني امور شهريه آن مرجع بزرگ را با درايت و دقت اداره ميكرد.
آيتالله آقا سيدعباس كاشاني -دامتبركاته- براي نگارنده نقل كردند:
«در ايامي كه در نجف اشرف بودم، ميديدم آيتالله خوئي به كساني كه از قم به خدمت ايشان ميرسند و در رابطه با امور حسبيه و مالي كاري داشتند، ميفرمود: در قم به آقاي دانش رجوع كنيد و نام او را با احترام ميبرد. من نميدانستم آقاي دانش كيست كه اين قدر مورد اعتماد آيتالله خوئي است. تا روزي از مرحوم آقاسيدجمال خوئي فرزند آن مرحوم پرسيدم. ايشان گفت: آقاي آقاميرزاابوالقاسم دانش از محترمين علماي قم است كه پدرم با همه دقت و سختگيري كه در صدور اجازه وكالت به خرج ميدهد، با اصرار، ايشان را وكيل تامالاختيار خود قرار دادهاند».
راقم اين سطور، زماني اين مسئله را به مرحوم آيتالله دانش عرض كردم، و آن برزگوار با كمال تواضع و فروتني فرمود: «وكم مِنْ ثناءٍ لستُ اهلاًله نشرتَه»
آيتالله دانش پس از حضور در درس آيتاللهالعظمي بروجردي، كمكم مورد نظر و عنايت ايشان قرار گرفت و عهدهدار امور مختلفي شد. به نمايندگي از طرف ايشان به نقاط مختلف كشور براي رسيدگي به مشكلات و مسايلي كه وجود داشت اعزام گرديد7 و همچنين مأمور تهيه فهرست كاملي از كُتب كتابخانه مدرسه فيضه شد8 كه اين دو مهم به همراهي مرحوم آيتالله حاجآقا مجتبي عراقي انجام شد.[اين دو] با يكديگر عقد اخوت و دوستي ديرينه داشتند9.
پس از تأسيس كتابخانه مسجد اعظم قم، آيتاللهالعظمي بروجردي اداره اين مركز را به عهده ايشان گذاشتند. آيتالله دانش در اين باره فرمودهاند:
«مرحوم آقامحمّدحسن بروجردي فرزند آيتاللهالعظمي بروجردي، روزي مرا خواست و گفت: آقا ميخواهند شما متولي كتابخانه مسجد اعظم باشيد، بعد از آن آقا مرا خواستند و توليت كتابخانه را به من محوّل كردند.»10
حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخمحمدتقي دانش، فرزند آن مرحوم، در اين باره چنين ميگويند:
«درست به ياد دارم روز نيمه شعبان سال 1379 قمري در معيّت معظمله براي تشرف به لباس روحانيت به محضر آيتاللهالعظمي بروجردي شرفيات شديم. در آن جلسه كليدهاي كتابخانه به ايشان تحويل و سرپرستي آن به معظمله واگذار شد. ضمنا دستور سرعت در فراهم آوردن مقدمات افتتاح آن را هم صادر كردند و مقدار معتنابهي كتاب به كتابخانه اهدا فرمودند. پس از بازديد مرحوم والد از محل و مشورتهايي كه با افراد صاحبنظر به عمل آوردند، به اين نتيجه رسيدند كه محل مذكور به تنهايي پاسخگوي نياز كتابخانه نيست، لذا لازم است بر روي راهروي مجاور و قسمتي از رودخانه، ساختمان جديدي اضافه شود.
در نخستين فرصت، نتيجه اين بررسيها به محضر آن زعيم عاليقدر ارايه شد و امر به احداث ساختمان جديد دادند. هرچند كار ساختمان جديد با سرعت خوبي پيش رفت. امّا متاسفانه افتتاح كتابخانه در زمان حيات آيتاللهالعظمي بروجردي ميّسر نشد و پس ازگذشت دو هفته از ارتحال ملكوتي ايشان، روز جمعه 27 شوال 1380 قمري برابر با 25 فروردين 1340 شمسي، پس از پايان مجلس ختمي كه به مناسبت ارتحال آن مرجع بزرگ از سوي آيتالله دانش منعقد شده بود، با حضور عدهاي از بزرگان حوزه، كتابخانه افتتاح شد. مرحوم والد تا اين اواخر امور كتابخانه را با وجود كمبود امكانات سرپرستي ميكردند، تا اين كه بر اثر كهولت و عدم توان، طي دو نامه اداره آن را به شوراي عالي حوزه علميه قم واگذار نمودند11.
آيتالله دانش در 40 سال مسئوليتِ كتابخانه مسجد اعظم، با كمترين امكانات، اين مركز علمي را به خوبي اداره كرد و تعداد كُتب چاپي و خطي آن را در سطح يكي از بزرگترين كتابخانههاي قم ارتقا داد.
انتشار نشريه كتابخانه با وجود محدوديتهاي آن روز و همچنين تهيه و انتشار فهرست نسخ خطي كتابخانه از اقدامات نيك آن بزرگوار به شمار ميرود.
آيتالله دانش با حضرت امام رحمهالله نيز رابطهاي نزديك و صميمي داشت و در امور مهم بسياري با ايشان مشورت ميكرد. بعد از تبعيد امام رحمهالله در حالي كه بردن نام ايشان هم جرم محسوب ميشد، شهريه امام به اسم آيتالله ميرزااحمد آشتياني رحمهالله و سپس فرزندشان آيتالله ميرزامحمّدباقر آشتياني در حوزه علميه قم پرداخت ميشد. اداره اين مهم به عهده آيتالله دانش قرار گرفت و آن عالم جليل با درايت تمام، ساليان طولاني اين كار را كه در زنده نگاه داشتن و تقويت مرجعيت حضرت امام در آن دوران اختناق بسيار مؤثر بود به انجام رساند. مراتب اعتماد و وثوق حضرت امام به ايشان از نامههايي كه از نجف اشرف براي مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني فرستادهاند و اموراتي را به آقاي دانش ارجاع دادهاند مشخص ميشود12.
ايشان در مبارزات علما و ملت قهرمان ايران عليه نظام ستمشاهي با نشر اعلاميههاي حضرت امام و كمك به كساني كه در صف مقدم مبارزه بودند، در نهضت شريك بود. در محرم سال 57 بر سرمزار يكي از شهداي انقلاب در آشتيان، در جمع هزاران تن از مردم منطقه، سخنراني پرشوري ايراد كرد كه طنين صداي آن مرد بزرگ هنوز در اذهان باقي است.
با پيروزي انقلاب اسلامي و احياي سنت نماز جمعه، آيتالله دانش از طرف حضرت امام رحمهالله به امامت جمعه آشتيان منصوب شد13. در اين سنگر نيز، منشاء خدمات بسياري بود. در سالهاي جنگ تحميلي در جلب توجه علاقهمندانشان به مسأله دفاع مقدس و كمك به جبهههاي نبرد، موثر بود و خود نيز براي تقويت روحيّه رزمندگان با وجود كهولت و بيماري، به مناطق جنگي سفر ميكرد14.
چند سال بعد از در گذشت حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدتقي دانش، مردم آشتيان با اصرار از آيتالله دانش درخواست كردند كه به وطن خود مراجعت كند و جاي خالي پدر را پُر كند. ايشان با موافقت اساتيد خود در سال 1358 قمري راهي آشتيان شد و همزمان ارتباط خود را با حوزه علميه قم حفظ كرد و رفت وآمد دايم داشت15. در آشتيان با اقامه جماعت و تشكيل مجالس بزرگداشت اهل بيت عليهمالسلام و احياي موقوفات و غير آن، تمام سعي و اهتمام خود را صرف تبليغ و ترويج دين در ميان مردم كرد و بدون شك روحيه ديني و مذهبي دارالمؤمنين آشتيان، مرهون زحمات و خدمات آن عالم عامل و پدران ارجمندش است. از ثمراتِ همّت عالي آن بزرگوار كه به مدد مردان خيّر و نيك انديش، به انجام رسيده است، ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
1ـ كمك و دستگيري از مستمندان و نيازمندان؛
2ـ احياي موقوفات جهت اقامه مجالس ديني؛
3ـ تأسيس و بازسازي مساجد و حسينيهها؛
4- تأسيس مصلاي آشتيان؛ (پس از درگذشت ايشان «مصلاي بزرگ آيتالله دانش» نام گرفته است.)
5- تشكيل صندوق قرضالحسنه؛
6- تشكيل كتابخانههاي حضرت سيّدالشهداء و حضرت صاحب الامر عليهما السلام در آشتيان16؛
7- احيا و نوسازي مدرسه علميه آشتيان.
اين حوزه با قدمتي بيش از يك و نيم قرن17، پايگاه معنوي و ديني منطقه بوده است و آيتالله دانش، دهها سال نقش محوري در احيا و شكوفايي اين مركز داشتهاند. ساختمان مدرسه به همّت ايشان و كمك حضرت امام رحمهالله و ساير مراجع عصر در سال 1405 قمري به شكل آبرومندي اتمام يافت. آيتالله اجازه اجتهاد آيتاللهالعظمي آقاسيدابوالحسن
دانش به امورات مدرسه و رسيدگي به وضع فضلا و اساتيد آن اهتمامي بليغ داشت. در آشتيان گاهي تدريس نيز ميكرد و بسياري از فضلاي آشتيان شاگرد مستقيم آن بزرگورا هستند. ايشان حقا پدر معنوي همه روحانيت آشتيان، بلكه مردم اين شهر به حساب ميآيند.
قابل ذكر است آيتالله دانش در قم نيز بعضي از كُتب حوزه را تدريس ميكردند. تعدادي از شاگردان ايشان، هم اكنون در زمره اساتيد و بزرگان حوزه هستند.
آيتالله دانش را بايد از مصاديق مرداني دانست كه در حوزههاي علميه به علم و عمل و تعهد و تقوا و زهد و پارسايي و نزد مراجع والا مقام به ديانت و امانت و در پيشگاه مردم به كرامت و صفا، شهره بود. اوج اعتماد علماي بزرگ و عشق و علاقه مردم آشتيان به آن عالم جليل، حاصل نزديك به يك قرن مَشي عالمانه و زاهدانه و زندگي ساده و محقرانه و فرار از هرگونه شهرتطلبي و مقامپرستي او بود.
در آستان مقدس اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام خادمي با اخلاص بود و سعي وافري در تعظيم نام و ياد ايشان داشت. در تشكيل مجالس اهلبيت عليهمالسلام اهتمام ميورزيد و در تمام اعياد و وفيات حسبالامر ايشان در آشتيان مراسم برگزار ميشد و خودشان با وجود بيماري و كهولت در اين مجالس شركت ميكردند. حتي در ماه صفر سال جاري (چند هفته قبل از رحلت) با زحمت در جلسات حاضر شد و اين نبود جز به خاطر عشق و ارادت به خاندان عصمت و طهارت عليهمالسلام .
مردم آشتيان سوز و گداز آن پدر روحاني در مجالس مختلف و ناله «يا صاحب الزمان» وي را در مراسم احياي شبهاي قدر و دعاي ندبه استثنايي او را در عيدهاي فطر فراموش نميكنند. كلامش از دل برميخواست و لاجرم به اعماق دلها نفوذ ميكرد. سفارش به تقوا كلام هميشگي آن بزرگوار بود و خود به حق از متقين روزگار و از صالحين و ابرار زمان به شمار ميرفت. طي دهها سال به گواه همه كساني كه او را از نزديك ميشناختند، سطح زندگي او تغيير نكرد و رويّه قناعت و زهد را فرو نگذاشت، در حالي كه ميتوانست غير از آن زندگي كند. حضرت امام رحمهالله بعد از پيروزي انقلاب و سفر به قم شبي سر زده به ديدار آيتالله دانش رفتند و زندگي ساده ايشان را مورد تحسين قرار دادند18. با حدود نود سال سن و اشتغالات فراوان، ماشين شخصي نداشت و هربار از طُرق مختلف به ايشان پيشنهاد تهيّه وسيله نقليه ميشد، با اكراه ميفرمود:
«من نيازي به ماشين ندارم، هر وقت خواستم جايي بروم يكي پيدا ميشود ما را ببرد.»
نگارنده خود بارها براي اين كه در معيّتشان به مقصدي برويم «تاكسي» گرفتهام.
با اينكه از شاگردان مرحوم آيتالله حائري بود، ولي ميفرمود:
«چند سالي در درس آن جناب شركت كردم ولي جزء تلامذه ايشان به حساب نميآيم و اين لياقت و شايستگي را در خود نمييافتم.»19
از چند نفر از اساتيد خود اجازه اجتهاد داشت، ولي تا آخرين روزهاي حيات، بسياري از نزديكان ايشان هم از اين موضوع مطلع نبودند.
از خصوصيات مهم ايشان، تواضع و حُسن سلوك با مردم بود. سالها با مردم و در ميان مردم زندگي كرد و در غم و شادي آنها شريك بود.
اگر كسي از طبقات پايين اجتماع ايشان را به دورترين نقطه شهر دعوت ميكرد، بدون هيچ تكلفي در مجلس آنها حاضر ميشد. نه دفتري داشت و نه خادمي. مراجعان زيادي كه براي رفع مشكلات يا جواب سؤالاتشان رجوع ميكردند، خود شخصا درب منزل را براي آنها ميگشود و به مسايلشان رسيدگي ميكرد. با اين همه در سخنراني خود در 28 صفر يكي از سالها در جمع مردم آشتيان چنين گفتهاند:
«من از بيست سالگي تا امسال در راه شما و همراه شما بودم، اما پيش خدا اعتراف ميكنم شايد قصور داشتم، شايد تقصير داشتم. خدا را گواه ميگيرم عمدا حق كسي را پايمال نكردم.
اما خود را تبرئه نميكنم. يقينا همه شما بر من حق داريد، مالي است يا آبرويي است يا عرضي است، هرگونه حق بر من داريد شما را به جان اين پيغمبر صلياللهعليهوآله عزيز و به جان حسن مجتبي عليهالسلام خواهش از شما ميكنم، اگر ميتوانستم كف پاي شما را ميبوسيدم و التماس ميكردم به اينكه از من بگذريد... از من عاجزِ ناتوان از كار افتاده بگذريد و از من راضي بشويد و فرداي قيامت ديگر گريبان مرا نگيريد و مرا در پيشگاه پروردگار متعال محاكمه نكنيد...»20
سرانجام صبح روز شانزدهم خرداد سال هشتاد، در منزل محقّرش در آشتيان بر اثر سكته مغزي بستري شد. آن عبد صالح خدا به بيمارستان ولي عصر -عجلالله تعالي فرجهالشريف- اراك منتقل شد. قامت رساي پير روشن ضمير، در حال فرو افتادن بود. مردم علاقهمند و شيفته آن پير فرزانه در آشتيان هر روز مراسم دعا و نيايش برگزار ميكردند. و گروه گروه پشت درب بسته اطاق محل بستري شدن آن بزرگوار، اشك ميريختند و تصوير بدن نحيفش را در تلويزيون مدار بسته نظاره ميكردند. آري، كسي كه تمام عمرش را در راه خداوند خدمت به مردمش سپري كرده باشد و كردار و سلوك سبزش، نشان صدق قول و مدعايش باشد، چنين مورد عشق و علاقه بندگان خدا قرار ميگيرد. پس از چند هفته بستري شدن در اراك ايشان را به بيمارستان خاتمالانبياء تهران منتقل كردند، ولي تقدير الهي بر دعاي مريدان و تلاش پزشكان پيشي گرفت. راه به پايان و يار به ياران رسيد.
زمان پرواز فرا رسيد و ظهر روز جمعه هشتم تير 1380 روح بلند و ملكوتي ايشان پس از 93 سال زندگي با عزت به معبود پيوست. پيكر پاكش روز شنبه به درخواست مردم وفادارش به آشتيان منتقل شد. مردم تا چهل كيلومتري به استقبال آمده بودند و با اشك و سوز و آه، امام جمعه محبوب خود را تشييع كردند. صبح روز بعد نيز در قم با حضور هزاران نفر از مردم آشتيان، مراجع، علما و مدرسان حوزه علميه، پس از تشييعِ باشكوه و اقامه نماز توسط دوست ديرينهاش، حضرت آيتاللهالعظمي صافي گلپايگاني -دامت بركاته- در جوار بارگاه ملكوتي كريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در مسجد طباطبايي به خاك سپرده شد. پس از نماز مغرب و عشا مجلس ختمي از سوي بيت معظم و جامعه مدرسين و شوراي عالي حوزه علميه قم در مسجد اعظم با حضور مراجع عظام، نمايندگان مقام معظم رهبري، علما، و نمايندگان رياست محترم جمهور و اقشار مختلف مردم برگزار شد. رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي به مناسبت رحلت آن عالم فرزانه چنين فرمودند:
«رحلت عالم بزرگوار مرحوم آيتالله آقاي حاج شيخابوالقاسم دانش آشتياني امام جمعه فقيد آشتيان رحمهالله را به عموم مردم عزيز و مؤمن استان مركزي، مخصوصا اهالي شريف و علم دوست آشتيان تسليت عرض ميكنم. اين روحاني خدوم، عمري طولاني را در خدمت به علم و دين سپري كرد و پس از دهها سال اقامت در حوزه علميه قم كه با تلاش علمي و خدمات فرهنگي همراه بود، به آشتيان مراجعت كرده و سعي و توان خود را مصروف خدمتگزاري مردم نمود. خداوند متعال رحمت خود را شامل روح آن عالم رباني بفرمايد و به بازماندگان محترم و همه دوستان و اراتمندان ايشان صبر و اجر جزيل عنايت كند.»21
از آيتالله دانش، آثار مكتوب زير به يادگار مانده است:22
1- تقريرات فقه و اصول بعضي از اساتيدشان؛
2- دو سرمايه نفيس: اين رساله متضمن شرح حديث ثقلين ميباشد؛
3- سقيفه: پيرامون مسئله جانشين پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ؛
4- رمز نيكبختي: كه در اطراف ذكر شريف صلوات و آثار و بركات آن نگاشته شده است23.
5- دو مجلد نشريه كتابخانه مسجد اعظم؛ (شامل 24 ماهنامه)
6- مقالات مختلف، كه بيشتر در زمينههاي اخلاقي و اجتماعي است و در نشريات مختلف به چاپ رسيده است. شانزده مورد از اين مقالات به همّت فاضل محترم، جناب حجةالاسلام والمسلمين سيدمهدي شمسالدين (داماد آن مرحوم) تحت عنوان چشمه سار معرفت به چاپ رسيده است.
اميد است اين نوشتار كوتاه از زندگي آن شاگرد ممتاز مكتب امام صادق عليهالسلام كه كلام «كونوا لنازينا و لا تكون علينا شينا24» را به خوبي فرا گرفته بود و اصول «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم25» را نيك عمل ميكرد، توشه راه همه جويندگان طريق معرفت باشد.
روانش خجسته و يادش جاويد.
1- مجله مكتب اسلام، سال سوم، شماره سوم، جمعي از فضلاي حوزه علميه قم.
2- معجم المؤلفين، خانبابامشار، تهران.
3- مفاخر اسلام، علي دواني، اميركبير، تهران.
4- مجله حوزه، دفتر تبليغات اسلامي، قم.
5- مؤلفين كتب چاپي فارسي و عربي، خانبابامُشار، چاپخانه نگين.
6- موسوعة مولفي الاماميه، مجمع الفكر الاسلامي، قم.
1. چشمه سار معرفت، ص 27. 2. صحيفه نور، ج2، صص 192 و 332. 3. گنجينه دانشمندان، ج2، ص 140. 4. برگرفته از مصاحبه حجةالاسلام والمسلمين دانش آشتياني. 4. صحيفه نور، ج12، ص 316. 5. فهرست نسخ خطي اين دو كتابخانه توسط آقاي صادق حضرتي تهيه شده و در دفتر دوم ميراث اسلامي به سعي جناب آقاي رسول جعفريان چاپ شده است. 6. چشمه سار معرفت، ص 28. 7. برگرفته از مصاحبه جناب حجةالاسلام والمسلمين دانش آشتياني. 8. جناب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدتقي دانش آشتياني متولد 1358 ق فرزند حضرت آيتالله دانش است. وي در مهد تربيت پدر دانشمندش رشد يافت و از محضر علماي بزرگي همچون حضرات آيات سلطاني طباطبايي، اراكي، گلپايگاني و امام خميني رحمهمالله استفاده كرده است، ايشان پس از پدر سرپرستي و توليت مدرسه علميه آشتيان را به عهده دارد. 9. تاريخچه اين حوزه، توسط نگارنده از يكي از نسخ خطي بحارالانوار- كه در كتابخانه مدرسه علميه آشتيان موجود است- استفاده شده است. همچنين ر.ك. سيماي آشتيان، ص 99. 10. گويا ترجمه رسالهاي است كه مرحوم آيتالله حاج آقا احمد روحاني نگاشته است. 11. وسائلالشيعه، ج12، ص 8. 12. موسوعة مؤلفي الاماميه، ج2، ص 509؛ چاپ فارسي، 2، 2226. 13. بحارالانوار، ج67، ص 309. 14. روزنامه جمهوري اسلامي، 11 تير، 1380. 15. چشمه سار معرفت، صص 10-9. 16. برگرفته از مصاحبه حجةالاسلام والمسلمين دانش آشتياني. 17. همان. 18. نقل نگارنده از گفتار آن مرحوم. 19. گنجينه دانشمندان، ج 2 ص 140. 20. برگرفته از مصاحبه حجةالاسلام والمسلمين دانش آشتياني. 21. حوزه، سال ششم، شماره 36، ص 28. 22. فهرست كُتبِ كتابخانه مدرسه فيضيه، مقدمه. 23. برگرفته از مصاحبه حجةالاسلام والمسلمين دانش آشتياني.