صفحهى 38
مثل پوستى كه از لب جدا مىشود و شورهايى كه از بدن اجرب در وقت خاراندن مىريزد و هم چنين است آن چه در بن موى است كه از بدن كنده مىشود.
نافه مشك كه از آهوى زنده جدا مىشود پاك است بنا بر اقوى اگر چه احوط اجتناب از آن است اما مشك آن بىاشكال پاك است و اما نافه آهوى مرده پس در طهارت آن اشكال است و هم چنين در مشك آن. بلى! مشكى كه گرفته مىشود از دست مسلم كه معلوم نيست از حىّ است يا از ميت پاك است.
ميتهى حيوانى كه خون جهنده ندارد پاك است مثل وزغ و عقرب و سوسك و ماهى و هم چنين است مار و نهنگ و اگر چه قولى هست به اين كه مار و نهنگ خون جهنده دارند و لكن چون معلوم نشده، پاك است با آن كه و اگر ثابت شد كه بعضى از مارها خون جهنده دارند و لكن چون معلوم نشده پاك است با آن كه و اگر ثابت شد كه بعضى از مارها خون جهنده دارند باز لازم نيست اجتناب از ميته مارى كه مشكوك باشد كه صاحب خون جهنده باشد.
هر گاه شك كرد در چيزى كه آيا از اجزاء حيوان است يا نه؟ محكوم است به طهارت و هم چنين است هر گاه بداند كه از حيوان است لكن شك داشته باشد در آن كه صاحب خون جهنده است يا نه؟
مراد به ميته آن است كه تذكيهى شرعيه نشده باشد، خواه آن كه بميرد يا كشته شود يا به غير وجه شرعى ذبح شود.
گوشت و پيه و پوست [ى] كه از دست مسلم گرفته مىشود محكوم به طهارت است و اگر چه نداند تذكيه آن را و هم چنين است آن چه كه مطروح باشد در ارض مسلمين و بر او باشد اثر استعمال لكن احوط اجتناب است از آن.
گوشت و پوست كه از دست كافر گرفته مىشود يا در اراضى ايشان افتاده باشد محكوم به نجاست است مگر در وقتى كه معلوم باشد سبق يد مسلم بر آن.
پوست ميته به دباغى پاك نمىشود و هيچ ميتى قبول طهارت نمىكند مگر ميت آدم مسلمان كه به سبب غسل پاك مىشود.
سقط پيش از دميدن روح در آن نجس است و هم چنين است جوجه كه در تخم است.