مشورت نمايم و اگر چنين موضوعى پيش مىآمد، از مشورت شما و غير شما روى بر نمىگرداندم».
جمله «و لا وقع حكم» يعنى «حكمى و موضوعى واقع نشده»، به صراحت ما را به حدود مشورت، و موارد آن راهنمائى مىكند.
يگانه خليفهاى كه در اسلام، با اكثريت قريب به اتفاق «مهاجر» و «انصار» انتخاب گرديد، «امام امير مؤمنان على»- (عليه السلام)- بود. در تاريخ خلافت اسلامى اين موضوع كاملا بى سابقه است، و هم چنين ديگر براى آن نظيرى نيامد. در اين ميان «معاويه» (كه از مدتها قبل اساس حكومت و امپراطورى خود را در «شام» پىريزى كرده بود و عداوت ريشهدار و ديرينهاى با خاندان پيامبر داشت) از انتخاب «حضرت على»- (عليه السلام)- براى خلافت به وسيله مهاجر و انصار آگاه گرديده، سخت ناراحت شد و حاضر به بيعت با امام نگشت. نه تنها با امام بيعت ننمود، بلكه او را به قتل و كشتن «عثمان» و حمايت از قاتلان او، متهم كرد.
«امام على»- (عليه السلام)- براى اسكات معاويه، و براى اين كه همه نوع درهاى عذر را به روى او ببندد، در يكى از نامههاى خود، يادآور مىشود كه همان افرادى كه با «ابو بكر» و «عمر» و «عثمان» بيعت كردند، با من نيز بيعت كردهاند. هر گاه خلافت آنان را از اين نظر محترم مىشمارى كه مهاجر و انصار با او بيعت كردهاند، اين شرط در خلافت من نيز موجود است. اينك متن نامه امام: «انّه بايعنى القوم الدّين بايعوا ابا بكر و عمر و عثمان على ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشّاهد ان يختار، و لا للّغائب ان يردّ. و انّما الشّورى للمهاجرين و الانصار فإن اجتمعوا على رجل و سمّوه اماما كان ذلك (للّه) رضى، فإن خرج عن امرهم خارج، بطعن او بدعة، ردّوه الى ما خرج منه، فإن ابى قاتلوه على اتّباعه غير