مىرسد بر اينكه بعضى افراد غنا مثل خواندن قرآن و اذكار و آنچه خدا و جنّت را به ياد آوَرَد حاصل مىشود، و در زمان غيبت معصوم عجلّ الله فرجه همين ظنّ در امثال اين مسائلِ فروعيّه كافى است و هر كس زياده بر ظنّ در فروع دعوى كند بهرهاى از فقه ندارد يا نصيبى از انصاف. چه، در جميع كتب اصول تصريح كردهاند به آنكه قطعيات از فقه نيست و شيخ بهاء الملّة در زبده مىگويد كه «وَ القَطْعياتُ لَيْسَتْ فِقْهاً».
در بيان آنكه از سماع، صوت حسن و امثال آن از امورى كه ربط به عالم قدس دهد، ممكن است كه حركت دَورى كه در اصطلاح عرفا آن را «وجد» و از باب تسميه مسبّب به اسم سبب، سماع گويند، عارض سامع صوت حسن شود. چه، دانستى كه از شنيدن آواز خوش، حركتى و شوقى منبعث مىشود به سبب مناسبتى كه نفس ناطقه با نغمه مشتمل بر نِسَبِ تأليفيه متفقه متناسبه دارد و روح حيوانى كه بخارى است لطيف كه از صاف و زبده اخلاط به هم مىرسد، بخار ميلِ بلندى مىكند و جسد عنصرى بالطبع ميل به اسفل دارد و روح او را به جانب عالى حركت مىدهد. پس لا محالة دو حركت مختلف كه حركت صاعد و هابط باشد، در بدنِ عنصرى به سبب روح يعنى بخار لطيفْ صاعد، و بدن كثيف نازل حادث مىشود. و در حكمت طبيعى ثابت شده كه دو حركت مختلف السّمت، احداث حركت دورى مىكند. نمىبينى كه گرد باد كه مشاهده مىشود، از تصادم دو حركت مختلف است؟ چون حركت هوا از سمت شرق و غرب مثلًا كه به هم برخورند احداث گرد باد مىشود كه حركت دورى است. و دو كُشتىگير، سر به سر هم گذاشته كه به طرف يكديگر زور كنند، هر دو با هم حركت دورى مىكنند. و طلا كه در بوته گداخته چون