به سامعان، حركت قلبى و مراد به موزون، نغماتِ منفصله متناسبه است، نه نظم مقفّاى موزون به بحرى از بحور شعر.
[النَغْمَةُ صَوْت واحد مَوزُون لابَث زماناً ذا قَدْرٍ مَحْسوسٍ في الجِسْمِ الذي هُوَ فيه يُوجَد و له حَدّ مِنَ الثِّقْل و الخِفة]
النَغْمَةُ صَوْت واحد مَوزُون لابَث زماناً ذا قَدْرٍ مَحْسوسٍ في الجِسْمِ الذي هُوَ فيه يُوجَد و له حَدّ مِنَ الثِّقْل و الخِفة مَحْنون إليه بِالطَّبْع. يعنى: نغمه، صوت و آوازى است واحد موزون، يعنى آنكه متناسب باشد فقرات منفصله آن، و ميان نغمات منفصله، درنگى واقع شود در زمانى محسوس. و آن صوت را حدّى خاص بوده باشد از زير و بم و ميل طبع به سوى آن بوده باشد.
و شك نيست كه بنا بر اين بدون ترجيع، صوت پذير نيست هيچ صوت حَسنِ موزونى.
و هر خواندنى كه به خدا نزديك كند آن را اكثر، به صوت حسن در احاديث مذكور ساختهاند و اين كلام از تفسير بعضى فضلاى متقدّم مستفاد مىشود. و همچنين از كلام بعضى متأخّرين مثل فاضل كاشى در مفاتيح الشرائع كه گفته: «الغناء ترَنُّمُ أهلِ الفسق». و فاضل ربانى مولانا محمد باقر خراسانى در كفايه و فاضل