صفحهى 297
سوم: آن كه محالٌ عليه يعنى آن كسى كه به او حواله شده راضى باشد و قبول كند بنا بر اقوى، اگر حواله بر بريء باشد، و بنا بر احوط اگر بر كسى كه ذمهاش مشغول باشد به حواله دهنده به مقدار حواله.
مسأله 5 شرط نيست در حواله كه محيل طلبكار باشد از كسى كه به او حواله مىدهد، پس حواله دادن سر كسى كه بدهكار نيست صحيح است.
مسأله 6 وقتى حواله صحيح واقع شد، ذمه حواله دهنده بريء مىشود اگر چه طلبكار ذمه او را بريء نكند، و ذمه آن كس كه حواله سر او داده شده مشغول مىشود به طلبكار.
مسأله 7 واجب نيست بر طلبكار قبول كند حواله بر كسى را اگر چه آن كس دارا باشد و طلب را هم بدهد و اگر قبول كرد لازم مىشود و نمىتواند عقد را بهم بزند، اگر چه حواله بر فقير باشد در صورتى كه عالم به حال باشد.
مسأله 8 حواله لازم است بر هر يك از سه نفر حواله دهنده و طلبكار و آن كه بر سر او حواله دادهاند بلى اگر طلبكار نداند كه آن كس كه به او حواله شده بىچيز است يعنى غير از آن چيزهايى كه در دين مستثنى است چيزى ندارد كه بدهكارى خود را بدهد، از براى او (طلبكار) اختيار فسخ است.
كفالت
كفالت عبارت است از آن كه متعهد شود براى كسى به حاضر نمودن شخصى را كه آن كس حقى بر او دارد و آن عقدى است بين كفيل و كسى كه براى او عهدهدار (مكفولٌ له) شده و ايجاب و قبول آن به هر لفظى و لغتى كه مطلب را برساند صحيح است.
مسأله 1 شرط است در كسى كه كفالت مىكند، آن كه بالغ و عاقل و داراى اختيار باشد و قدرت داشته باشد كه حاضر كند كسى را كه كفيل او شده است.
مسأله 2 كسى كه كفالت براى او شده (مكفولٌ له) شرط نيست بالغ و