و العلم قائم، و الطّريق جدد و السّبيل قصد. (10)
يا أخا بني أسد، إنّك لقلق الوضين، ترسل في غير سدد، و لك بعد ذمامة الصّهر و حقّ المسألة، و قد استعلمت فاعلم: أمّا الاستبداد علينا بهذا المقام و نحن الأعلون نسبا، عقل خود، بدرستى كه امر [دين] روشن است، و علم و نشان استاده است، و طريق فراخ است، و راه راست است. (10) 162- [و از سخنان آن حضرت (عليه السلام) است] مر بعض اصحاب خود را، بدرستى كه سؤال كردند او را كه چه گونه باز داشتند شما را قوم شما از اين مقام، يعنى امامت، و شما سزاوارترايد به او پس گفت عليه السّلام: اى برادر بنى اسد بدرستى كه تو مضطرب و متردّدى، فرو فرستى نفس خود را در غير صواب، و مر تو را پس از آن عهد [و حرمت] دامادى است و حقّ سؤال كردن، بدرستى كه تو طلب علم كردى [پس] بدان: امّا به خودى خود بكارى باستادن [ايشان] بر ما