نیازمندی های جامعه اسلامی

سیدمحمد حسینی شیرازی‏؛ مترجم: محمدباقر موسوی فالی

نسخه متنی -صفحه : 58/ 11
نمايش فراداده

سه داستان تاريخى

داستان اول:

واقعه‏اى است كه در جنگ جمل واقع شد. يكى از قبائل يمن قبيله همدان بود، آنها شيعيان حضرت على (عليه السلام) بودند و براى يارى حضرتش به سپاه وى ملحق شدند.

ابن عباس به جستجوى حضرت پرداخت تا اينكه او را در ميان خيمه‏اى در حال تعمير نعلش كه از ليف خرما بود يافت، ابن عباس كه ازاين كار شگفت‏زده شده بود عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين قبيله همدان آمده‏اند...

امام بى‏تفاوت به ابن عباس نگريست و فرمود: بگو ببينم اين نعل من چقدر ارزش دارد؟

ابن عباس گفت: از نظر مادى ارزشى ندارد.

حضرت فرمود: بالاخره بيشترين قيمتى كه مى‏توانى براى اين نعل تعيين كنى چقدر است؟

ابن عباس گفت: يك درهم و يا كمتر از آن.

حضرت فرمود: بخدا سوگند كه حكومت بر شما نزد من از اين نعل كمتر ارزش دارد، مگر آنكه اقامه حقى نموده و يا باطلى را نابود سازم.

آرى اگر رياست براى برپائى حق و سركوبى باطل باشد باارزش‏تر از آن است كه بتوان برايش قيمتى فرض كرد، اما چنانچه براى كسب شخصيت و فقط آقائى بر مردم باشد پشيزى ارزش ندارد.