هزار گوهر

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

نسخه متنی -صفحه : 359/ 3
نمايش فراداده

4 «الذّنوب الدّاء و الدّواء الاستغفار و الشّفاء ان لا تعود» گناهان دردند، دواى آن طلب آمرزش از خدا و شفاى آن بازنگشتن بگناه است


  • گناهان چو بيماريند و مرض بود دارويش مغفرت خواستن‏ شفايش خود از جرم پيراستن‏

  • ترا گر علاج است و درمان غرض، شفايش خود از جرم پيراستن‏ شفايش خود از جرم پيراستن‏

5 «العاقل اذا سكت فكر و اذا نطق ذكر و اذا نظر اعتبر» دانا بگاه خاموشى مى‏انديشد و وقت گفتن بياد خدا است و هنگام ديدن پند مى‏آموزد


  • چو بيند، بگيرد خردمند پند چو خاموش باشد بفكر اندر است‏ چو گويد، بتسبيح و ذكر اندر است‏

  • ز ظاهر فريبى نيفتد به بند چو گويد، بتسبيح و ذكر اندر است‏ چو گويد، بتسبيح و ذكر اندر است‏

6 «الحجر الغصب فى الدّار رهن على خرابها» سنگ غصبى در خانه، گرو ويرانى آن است.


  • يكى سنگ غصبى چو در خانه بود، بود رهن آن خانه بر انهدام‏ ستاند بسى زود آن، انتقام‏

  • ترا آرميدن در آنجا چه سود ستاند بسى زود آن، انتقام‏ ستاند بسى زود آن، انتقام‏