هزار گوهر

سیدعطاء اللَّه مجدی‏

نسخه متنی -صفحه : 359/ 37
نمايش فراداده

106 «اذا احسنت القول فاحسن العمل لتجمع بذلك بين مزيّة اللّسان و فضيلة الإحسان» وقتى سخن خوب گفتى، عمل را نيز نيكو كن تا برترى گفتار و مزيّت احسان را با هم جمع كرده باشى


  • عمل را نكو كن چو گفتى نكوى چو گفتار و كردار يكسان بود، تو را مايه فخر و رجحان بود

  • گرت نيست كردار، كمتر بگوى‏ تو را مايه فخر و رجحان بود تو را مايه فخر و رجحان بود

107 «اذا كرم اصل الرّجل كرم مغيبه و محضره» وقتى كسى خوش اصل باشد غيبت و حضورش خوب است


  • اگر خوب باشد كسى را سرشت، بود ظاهرش خوب و باطن نكوى‏ تو بد از حضور و غيابش مجوى‏

  • چنان تخم پاكى كه دهقان بكشت، تو بد از حضور و غيابش مجوى‏ تو بد از حضور و غيابش مجوى‏

108 «اذا فاتك من الدّنيا شي‏ء فلا تحزن و اذا احسنت فلا تمنن» هرگاه چيزى از دنيا از دستت رفت اندوهگين مباش، و چون نيكى كردى منّت مگذار


  • چو چيزى ز دنيا برفتت ز دست، به نيكى نمى‏باش منّت گذار چو، بايد تو را باشد احسان شعار

  • مخور غم كه بهتر از آن نيز هست‏ چو، بايد تو را باشد احسان شعار چو، بايد تو را باشد احسان شعار