145 «اعجز النّاس من قدر على ان يزيل النّقص عن نفسه فلم يفعل» ناتوانترين مردم كسى است كه بتواند نقص را از نفس خود بزدايد ولى نزدايد.
146 «اعجز النّاس من عجز عن اكتساب الأخوان و اعجز منه من ضيّع من ظفر به منهم» ناتوانترين مردم كسى است كه نتواند دوستانى بدست آورد و ناتوانتر آنكه دوستان بدست آورده را هم از دست بدهد
147 «اعجز النّاس امنهم لوقوع الحوادث و هجوم الاجل» ناتوانترين مردم كسى است كه از پيش آمدهاى روزگار و يورش مرگ از همه غافلتر باشد