او مشغول ساختن كشتى بود و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او گذشتند او را مسخره مىكردند ولى نوح گفت: اگر ما را مسخره مىكنيد ما نيز شما را همينگونه مسخره خواهيم كرد.
به زودى خواهيد دانست چه كسى عذاب خوار كننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد.
اين گفتگوها همچنان ادامه داشت تا اينكه فرمان ما فرا رسيد و در تنور آتش، آب جوشيدن گرفت كه نشانه آغاز طوفان بود و ما به نوح گفتيم: از هر جفتى از حيوانات نر و ماده يك زوج در آن كشتى حمل كن، و همچنين خاندانت را- مگر آنها كه قبلا وعده هلاك آنان داده شده- كه همسر و يكى از فرزندانش بودند- و همچنين مؤمنان را. اما جز عده كمى به او ايمان نياوردند، نوح به ياران خود گفت: بنام خدا در كشتى سوار شويد و به هنگام حركت و توقف آن، بياد او باشيد كه پروردگارم آمرزنده و مهربان است.
كشتى، آنها را از لابلاى امواجى همچون كوهها حركت مىداد، در اين هنگام، نوح، فرزندش را كه در گوشهاى قرار داشت فرياد زد، پسرم، همراه من سوار شو و با كافران مباش.
گفت: به كوهى پناه مىبرم تا مرا از آب حفظ كند، گفت: امروز هيچ حافظى در برابر فرمان خدا نيست مگر آن كس كه به او رحم كند، در اين هنگام، موجى در ميان آن دو حائل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت.
پس از ماهها كه كشتى در آبها سرگردان بود از سوى پروردگار به زمين گفته شد، اى زمين آبت را فرو بر و اى آسمان از بارش خوددارى كن و آب فرو نشست و كار پايان يافت و كشتى بر دامنه كوه جودى پهلو گرفت و در اين هنگام گفته شد دور باد قوم ستمگر.
در اين هنگام، نوح به پروردگارش عرض كرد، پروردگارا، پسر من از خاندان من است و وعده تو در مورد نجات خاندانم حق است و تو از همه حكم كنندگان برترى. (الى 45)