صفحه ى 285
مى گويد: هر نشانه اى براى عبادت اعم از دعا يا نماز يا جز آن، مشعرى است براى اين عبادت الهى.
«فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما- پس هر كه حج خانه كند، يا عمره گزارد، باكى بر او نيست كه بر آنها طواف كند،» و ميان آن دو به گونه اى دويدن بپردازد.
«وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً- و هر كه از روى ميل كار نيكى كند،» كه هاجر چنين كرد و به سعى ميان صفا و مروه پرداخت، «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ- (بداند) كه خدا سپاسگزار و دانا است.»
[159] رسالت علم آن است كه در زندگى آدمى خدمتگزار هدف او باشد، ولى اگر اين علم در راه منافع خصوصى به كار افتد، وبالى بر اجتماع و وبالى بر دارنده آن خواهد شد، و چنين عالمى هر چه زودتر در برابر مردم و تاريخ كارش به رسوايى خواهد كشيد و مردمان او را طرد خواهند كرد.
قصه صفا و مروه مثلى است براى آنچه علم مى تواند از لحاظ گمراه كردن مردم انجام دهد، كه آن را از يك رسم و شعيره دينى به يك عمل حرام مبدل ساخت.
پس از اين قصه و تا امروز علماى بدى را مى يابيم كه حقايق را از مردم پنهان نگاه مى دارند و به امانت بزرگ علم خيانت مى كنند.
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ- كسانى كه نشانه هاى فروفرستاده ما را كه در كتاب آشكار كرده ايم و نيز راه و هدايت ما را پنهان مى كنند.»
كتاب، براى گروه معينى نازل نشد، بلكه راهنماى همه مردم است، و كسانى كه تشريعات مفصل (بيّنات) يا ارزشهاى خلاصه شده (الهدى) آن را از مردم پنهان نگه مى دارند: